کافه شعر و ترانه (تخصصی)

#ناهید_گرجی
Канал
Искусство и дизайн
Образование
Музыка
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کافه شعر و ترانه (تخصصی)
@Cafe_Sher_O_TaranehПродвигать
1,06 тыс.
подписчиков
1,13 тыс.
фото
144
видео
1,54 тыс.
ссылок
برگزاری مسابقات بزرگ ادبی و هنری حامی شاعران ، نویسندگان و گویندگان جوان کشور مدیر و موسس : مجتبی جوادنیا آدرس پیج اینستاگرام : Instagram.com/Cafe_Sher_O_Tarane ارتباط با ادمین : @CafeSherOTaraneh درگاه آنلاین پرداخت : IDPay.ir/cafe-sher-o-taraneh
بداهه ی نوروزی گروه کافه شعر و ترانه

@Cafe_Sher_O_Taraneh
❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️

مطلع بداهه ی نوروز 95 👇👇👇

با لبخند قشنگت بی نظیری
کنار سفره ی هف(ت) سین امسال
یه عکس یادگاری با تو می خوام
تویی که احسن الحالی و احوال...!

#مهرشاد_فروزان

ادامه ی بداهه 👇

دعای لحظه ی تحویلم اینه
همیشه همدم قلب تو باشم
مث ماهی که تو آغوش دریاس
تو آغوش پر از عشق تو جاشم

#ملیحه_شفیعی

کنایه میزنه اخمت به سرکه
ولی خندت شیرینه مثله سیبه
کسی که بی تو میمونه شب عید
اصن از کل هف سین بی نصیبه

#امیر_میرزایی

کنارم باشی و دنیای فردام
پراز تصویرهای ناب باشه
چه سالی میشه با عطر حضورت
تو باشی و شب و مهتاب باشه

#ناهید_گرجی

تو تقویم منو از نو نوشتی
تو بودی که بهار اومد به خونه
همیشه از حضورت تازه میشم
بمون تا زندگی اینجا بمونه

#شقایق_رعیتی

میخوام عیدی امسالم تو باشی
تو که باشی همه فصلا بهاره
بخونم از نگاه مهربونت
که احساس تو هم به من دچاره

#شیما_مستوری

واسم هفسین و این رسما بهونس
که بازم رو لبت خنده بشینه
همیشه سعیمو کردم که دنیا
تورو تو اوج خوشبختی ببینه

#محمد_رئوفى

اگه باشی دیگه غصه ندارم
تو که میخندی هفسین چیده میشه
کنارم هستی و دنیا بهاره
بخند تا سال نو باشه همیشه

#مجتبی_جوادنیا

لباس ماهو میپوشونی میره
تو میخندی و آب میشه زمستون
نسیم میرقصه لای موج موهات
بهاری میشه پیش هم دلامون

#فریده_خانی

❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh
ما حرف نمیزنیم
تنها
فرو میرویم
در تکرار روز بعد
روز بعدترش
و حتی روزی بعدتر از ان
و هرسال ذوق عید را داریم
توهم تحولی ناب
عطری نو
لباسی نو
برداشتی نو
اما همچنان حرف نمیزنیم
تنها
در درونمان به شکست اقرار میکنیم
و باز دست در دست
لبخند میزنیم به روزهای بعد...
بعدتر...
بعدتر از آن!!!

#ناهید_گرجی

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh
مین پایش را گرفت
انفجار ، آرامشش را
هوا... نفس اش را
هنوز هم جان میگیرد
عزراییلِ خوزستان...

#ناهید_گرجی

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh

نفسم را قرارت به بند می کشَد
می شوم دخترک چهارده ساله ی گلگون رخی
که موهایش را باد
بر وفق مراد تو می رقصاند
و ذوق می کند
از تصور قراری که با تو
چرخش دنیای اش را
مدار می کند...

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
و یک روز خوب را
به سادگی با نوشیدن قهوه ی تلخ
به کام دیگران
پایان میبخشد ،
و خوشی هایم
تماما در اینجا خاتمه میابند...
کوتاه
مبهم
گنگ

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
شعر ...
تو بودی و دختری که نوجوانی اش را
در ایستگاه های اتوبوس
به عشقی زود هنگام ...
فروخت
شعر...
تو بودی و بعد از ظهری بارانی
و چهارراهی که به انتظار یک دلواپسی
چتری را به اشاره بر سر گرفته بود
شعر...
تو بودی و سیم تلفن
یک بوق ممتد
و آغاز آلارم های تقویم نوشت سال های بعد...
احساسی از گناه
لذت و ... آه!!!
شعر...
تو بودی و جاده
شب و تاریکی
بوسه های بین راهی...
در خروپف اتوبوسی که مقصدمان را
به تعویق می انداخت
شعر...
تو بودی و من
و هزاران خاطره ای که با ما...
هرگز به مرور ننشست
فردیت اجباری ضمیرهایی که
قسمت ما را...
ما رقم نزد

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
من تمام دیروز را
از تار و پود عقیم رابطه ای ده ساله دم زدم
و بازدمم را
در قهوه ای تلخ از غروب جمعه
هورت کشیدم

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
وقتی تمام زندگیم با تو
سرده ،غم انگیزه، بهاری نیست
وقتی تو نیستی چاره دردام
از دیگران هیچ انتظاری نیست

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
از سقف کینه میبارد
به دیوارهای خانه که دست میکشم
فریادهایی را لمس میکنم
که در ازای استقامت یک زن
چه سکوتی را
در لابلای زخم های یک رختخواب
پنهان کرده است
نگاهم گره میخورد به
چک چک بغض هایی
که از شیر آب کنار دری
چه ازار دهنده
نجوای شبانه
سرداده
و غذای ماسیده در ظرفی که زمان
در آن به مرور نبایدها
توقفی اجباری را
از سر میگذراند
همه و همه
مرا به سمت تنهایی عمیق یک زن
با چشمانی دو دل
و چمدانی پر از رفتن ها...
در یک شب بارانی
سوق میدهد

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
قاتلی را میشناسم که
در خانه راه میرود
برروی کاناپه قهوه اش را
تلخ میخورد
لم میدهد
و تمام جسارتش را
هنگام بازی تیم مورد علاقه اش
به رگبار میبندد
گاهی اخم میکند
گاهی بسیار میخندد.
در هر ورقی که لو میدهد
اشک میریزد
و در رختخوابش همیشه ناکام است...
به چشمانش خیره میشوم
دو قاب شیشه ای را میبینم
که جهانی سبز را
میتوان در آن آرزو داشت اما
چیزی نمیگذرد
در او قاتلی میبینم
که تمام احساسات یک زن را
به سادگی
در ورق های لو رفته اش
به باختی تمام عیار
شکنجه داده است...

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
صبح بخیر
میشود برویم من حاضرم
صدای ضبط ماشین
همینجا پیاده میشوم
ناهار یادت نرود
چند پیام مختصر در دنیای مجازی
شب...
من رسیدم
سلام
...
و گاهی
دوستت دارم
بوسه
و آآآه...
...
صبح بخیر
میشود برویم...
وَ تکرار بیست و چهار ساعت از شبانه روز
در نُه کلمه
وَ میانجی گری واژه هایی فی مابین اینها
کلاف رویابافی های یک زن را
مِن باب آرمان های زندگی مشترک
سردرگم خواهد کرد...

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
سه روز پیش
جنازه ی زنی را دیدم
که از مقابل چشمان بهت زده ی کسی که
میتوانست مرد باشد
عبور کرد
سه روز بعد
همه در گیر و دار
احیای
زنی مات بودند
که سه روز پیش
از تلاقی دیدگانش با
مبحثی محال
به مرگ ، پوزخند زد...


#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
زن ها هم پرواز میکنند
کافیست بدانند
سایه ی مردی عاشق...
برای همیشه
همراهیشان خواهد کرد...

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
هشتمین مهمان گروه کافه شعر و ترانه
در تاریخ 1394/10/07

سرکار خانم ناهید گرجی🌹🌹🌹
@Cafe_Sher_O_Taraneh
متولد ۱۴آبان ۱۳۶۳ ، متاهل و متولد اهواز می باشد، اما اصالتا گرجستانی .
فرزند دوم خانواده است و یک خواهر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر دارد,پدر ایشان بازنشسته ی شرکت نفت و مادرشان خانه دار هستند.
مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی دارد و در حال حاضر در یک شرکت خصوصی کاشی و سرامیک سرپرست تجزیه و تحلیل مالی است و با حفظ سمت مدیریت کیفیت را هم بر عهده دارد.
از پنجم دبستان به خوانندگی و نوشتن علاقه داشته.
دوران دبیرستان تعدادی از دست نوشته هایش را در مجله ی روزهای زندگی به چاپ رساند اما مدتی نوشتن را کنار گذاشت و سال نود و یک دوباره قلم به دست گرفت و و نوشته هایش را در وبلاگش قرار داد.
اما فکر نمیکرد مطالبی که مینویسد شعر باشند.
خواهرش یک روز اتفاقی اشعار او را خواند و ایشان را در یک فراخوان شعر ثبت نام کرد. در فراخوان شعرهایش انتخاب شدند و به ایشان پیشنهاد همکاری داده شد و شعرهایش برای چاپ ارسال شد. چاپ در کتابی به نام گپ دو نفره.همینطور در اولین فراخوان کتاب شعر بابان هم شرکت کرد که از پنج شعر ارسالی اش هر پنج اثر تایید شد و در کتاب شعر بابان به چاپ خواهد رسید.
بعد از تایید شدنش در فراخوان ، انگیزه اش برای نوشتن و آموزش دیدن بیشتر شد و احساس میکند نسبت به دوسال گذشته پیشرفت داشته، شعرهای کتابش کاملا برخاسته از دل هستند، چون آن زمان تصور نمیکرد که روزی به چاپ برسند .
به امید خدا برای چاپ کتاب دوم
قدم هایش را جدی تر و محکم تر برمیدارد.
معمولا برای نوشتن شعرهایش از هر اتفاقی در زندگی خود یا اطرافیانش الهام می گیرد.
مشوق اصلی اش برای نوشتن مادر و خواهر کوچکترشان هستند و پدرشان اوایل مخالف بودند تا اینکه اشعار ایشان به مرحله ی چاپ رسیدند.
از علایق ایشان می توان به نجوم، قالی بافی و بازیگری اشاره کرد.
اگر مدیریت نمی خواند به سمت نجوم می رفت و اگر شاعر نبود حتما موسیقی و مخصوصا ویلون را انتخاب می کرد.
در مورد موسیقی بیشتر سنتی می پسندد.
برای نوشتن هیچ آموزشی ندیده و تا این لحظه برای بهتر نوشتن فقط و فقط مطالعه داشته.
علاوه بر شعر ، گاهی داستان هم می نویسد و ایده ی داستان هایش را از اسامی و مناسبت ها می گیرد.
بهترین کتاب شعری که مطالعه کرده کتاب فروغ فرخزاد،فریدون مشیری و شاملو است و بهترین فیلم هایی که تماشا کرده پسری با پیژامه ی راه راه، فیلم گویا ،دختر دیگر بولین و درباره ی الی می باشند و از بین سریال هایی که تاکنون دیده مدار صفر درجه را می پسندد.
یک شاعر واقعی از نظر ایشان باید قدرت تشبیه فوق العاده ،قلم بسیار قوی و حس کاملا نابی داشته باشد.
توصیه ی ایشان به افرادی که می خواهند در این حرفه قدم بردارند:
""حتما مطالعه داشته باشید،از نقد نترسید و همواره دنبال یادگیری باشید""

شعر مورد علاقه خودشان:

حال عمومی ام خوب است
حال خصوصی ام
زار
#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
چه حماقت شیرینی

هنوز هم کودکانه به سمت تو میدوم

پس میزنی

لجبازی ام را از سر میگیرم

و خلاصه ی عاشقی ام هنوز هم

بوی تو را میدهد

چه حماقت شیرینی!!!

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
همیشه مست بود
لایعقل...
خمپاره هایش
درست در چارچوب خانه
به زمین مینشست
خاتمه جنگ های صلیبی
در گوشه ی طاقچه
با نوشیدن بطری دیگر
به سادگی
سراغاز جنگ های خانمان برانداز سری سوم و غیره میشد.
خواهرم
شبیه معصومیت کودکان غزه
بغض میکرد
و مادرم
که تمام عاشقانه هایش را
در کاسه ی نمادین ایوب
به همراه تشویش های هر آنی
هووورت کشیده بود،
تنها سکوووووت میکرد.
اساس بودنش
تمامی منطق را هاشور میزد
سیاه ... سفید ، هرگز!
گذشته پتکی بود برای موجه نشان دادن
هر انچه که هست
و تقسیم تاوانش با بی گناهانی که ته مانده امپراطوری فهمشان هم
سقوط کرده بود
حتی تبانی من با حسی شاید از سر دلسوزی
هیچ وقت موفقیت امیز نبود
و ما
همیشه مغلوب توهم چیزی شبیه زندگی بودیم
کسی مانند اسطوره ی خانواده
و شانه ی محکم قهرمانی در کودکی هایمان
تنها مرد همیشه مست
خانه ی مان...

#ناهید_گرجی
@Cafe_Sher_O_Taraneh