کافه شعر و ترانه (تخصصی)

#میلاد_میرزایی
Канал
Искусство и дизайн
Образование
Музыка
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کافه شعر و ترانه (تخصصی)
@Cafe_Sher_O_TaranehПродвигать
1,06 тыс.
подписчиков
1,13 тыс.
фото
144
видео
1,54 тыс.
ссылок
برگزاری مسابقات بزرگ ادبی و هنری حامی شاعران ، نویسندگان و گویندگان جوان کشور مدیر و موسس : مجتبی جوادنیا آدرس پیج اینستاگرام : Instagram.com/Cafe_Sher_O_Tarane ارتباط با ادمین : @CafeSherOTaraneh درگاه آنلاین پرداخت : IDPay.ir/cafe-sher-o-taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

عشق من! گرچه شکل انسانی
فارغ از شکل ها، خدای منی
ریه هایم به بوت معتادند
زنده ام با تو تا هوای منی

داغ داغی و مطمئنم که
هیچوقت از دهن نمیوفتی
ای که درمان خستگی هایی!
در تکاپوی عمر، چای منی

داشتم غرق میشدم در خود
آمدی تا نجات من باشی
کشتی ام روی آب میماند
تا زمانی که ناخدای منی

من سرم گرم توست، اما تو
با من از بَدوِ ماجرا سردی
دردِ شیرینِ من! نمیدانی
تلخ هستی! ولی دوای منی

برکه ای مثل من نمیفهمد
عشق دریا همیشه ممنوع است
به دلم میشود مگر فهماند
که تو دریایی و ورای منی؟

گفت: از چیز دیگری بنویس
گفتم از شاعران چه میدانی؟
شاعران ماجرای خود گویند
و من از تو که ماجرای منی

#میلاد_میرزایی

🌸از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

در حوالی نا امیدی ها
نیمه ی پر در استکان، خالی‌ست
نیمی از من جنازه ای پیر است
نیم دیگر هم از توان خالی‌ست

چند سالی‌ست مثل دیواری
بی در و رنگ و رو و پنجره ام
در کنار بلندی ام چندی‌ست
جای پاهای نردبان خالی‌ست

ای رفیقان!کجای دنیایید؟
که فقط بال بال میزنم و
پشت من گرچه دست و خنجر نیست
در سیاهی آسمان خالی‌ست

کَشتی ام! ناخدای تنهایی
هر دو پایم به گِل نشسته و من
ناامید از تمام مقصدهام
تا که دستان بادبان خالی‌ست

بام دنیا چگونه می‌فهمد
ناودانی شبیه من را که
چاله ها اکثرا پر از آب و
شکم خیس ناودان خالی‌ست

ساربان!تندتر اگر رفتی
گله ای نیست، یار ما رفته
نرم و آهسته رفتنت پوچ است
یار ما رفته، کاروان خالی‌ست

#میلاد_میرزایی

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

اگرچه عاشق و دیوانه ی جنون خود ام
ولی هنوز گرفتار چند و چونِ خود ام

هرآنچه بر سرم آمد مقصرش “من” بود
عجیب نیست که من تشنه ام به خون خودم

سیاه چاله ی در قلب من مرا بلعید
و از درون خودم غرق در درون خود ام

مقدر است که می‌بازم از خودم هرشب
و سرزمین خودم گشته سرنگون خودم

هم از زمین گله دارم که زیر پایم نیست
و هم امید ندارم به سر ستون خودم

به خنجری که رفیقان زدند می‌خندم
که مانده جای رفاقت، حواریون خودم!

#میلاد_میرزایی

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

تقویم قطعا اختراع آدمی‌ تنهاست
هرکس درون زندگی حتما کمی تنهاست

آن کس که در هر جمع میخندد ، و پر حرف است
شاید درون خلوت خود با غمی، تنهاست

رستم بدون عشق هم میشد که یل باشد
اما بدون عشق تنها، رستمی تنهاست

در اوج بودم قبل او ، اما به بادم داد
اکنون وجودم لاشه ای از پرچمی‌ تنهاست

بعد از فرو پاشیدنم امدادها رفتند
در من خرابی های غمگین بمی تنهاست

هرشب علامت میزنم امروز بی‌ او‌ را
تقویم قطعا اختراع آدمی تنهاست

#میلاد_میرزایی

🌸از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

آب دریام، واقعا شورم
تشنه ی خون من اگر هستی
تشنه تر میشوی اگر بخوری

کاش یکبار،لااقل یکبار
سر من را بغل بگیری تا
جای آنکه همیشه سر بخوری

گرچه حال و هوای من ابری‌ست
شوره زار دلم ولی خشک است
شوره زار دلم ترک دارد

فکر کن یک درخت خشکی که
آب را روی ریشه ات بستند
بعد، هرروز هم تبر بخوری

دست من نیست،باید از دستم
دست بردارم، آخر این دستان
روزگاری درون دستت بود

روزگار غریب یعنی من
فکر کن دست را رها بکنی
چک هم از دست بی پدر بخوری

آدم خبره ای نبودم من
کل سرمایه ام به بادم داد
کل سرمایه ام تو بودی،نه؟

فکر کن روی میز صبحانه
جای سود از تمام داراییت
صبح هرروز از ضرر بخوری

زیر پایم علف کشیدی تا
صبر من باز خسته ات بشود
بوی حلوا به سوختن بزند

بیخیالم نمی‌شوی انگار
تا که حلوای مرگ من را هم
با ولع تا دم سحر بخوری

جان من! پس چرا نمیخندی؟
جان من! پس چرا نمیرقصی
بزم مجلسْ عزای من آمد

شام آخر رسیده اینجایی؟
نگذاری که سردتر بشوم
میتوانی که بی خطر بخوری

آب دریام، واقعا شورم
تلخ هم میشوم هر از گاهی
باز میل خودت عزیزدلم

میتوانی بجای من هرروز
مثل قبلا فقط شکر بخوری
یا از این لاشه بیشتر بخوری

#میلاد_میرزایی

🌸از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

ذهن آشفته ام نمیخوابد
زانوانم بغل گرفته مرا
پایم از فرط درد خوابیده

قلبم اما...خدا بیامرزد
گوشه ای توی سینه ام،قلبی
تا ابد مثل مرد خوابیده

دستم از دامنی که کوتاه است...
دستم از دامنی که...،کوتاه است
دست‌هایم چقدر مظلوم اند

مادرم بغض می‌کند وقتی
دست‌هایم؛ درخت بی برگم
در دل فصل سرد خوابیده

آینه؛ کارزار غمگینی‌ست
جنگجویان داخلش مُردند
گرد و خاکی به روی خاطره هاست

مرد در آینه نمی‌داند
سال‌ها قبل، بعد جنگیدن
داخل این نبرد خوابیده

قایقم، تخت خواب غمگینم
توی رویای خیس من غرقید
غرق کردم تمام خوابم را

خواب بر‌ تخت،تخت بر‌ خوابم
خواب تختم، به خواب تختم باخت
تخت رویا نورد خوابیده

جعبه های مداد رنگی هام
از مداد سیاه پر‌ بودند؛
جعبه های مداد مشکی ها!

در دل جامدادی غمگین
دیده ام من مداد شادی که
سبز بوده‌ست و زرد خوابیده

زوج ها گرچه یک نفر دارند
فردها بی دلیل خوشحال‌اند
روزهای سه شنبه هم فردند

روزهای سه شنبه دلگیرند
وسط هفته یک نفر شاید
مثل هر روز، فرد خوابیده

#میلاد_میرزایی

🌸از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

به نام عشق تو که برده از تنم جان را
گرفته عشق تو از من هم آب و هم نان‌ را

اگرچه سیب برای فریب آدم بود
ولی دو چشم تو دیوانه کرده تهران‌ را

هوای عطر تو اردیبهشتِ شیراز است
و بسته حجره ی کل گلابِ کاشان را

اسیر چشم تو بودن کمال آزادی‌ست
چقدر میخواهم این حضور زندان را

تو شعر خلقتی ای دوست، در دل غزلی
چگونه وصف کنم صد هزار دیوان را؟

#میلاد_میرزایی

🌸از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

فرق دیوانگی و مجنونی
ظاهرا در جهان مشخص نیست
مردم این زمانه معتقدند
چون ندیدند عشق را، پس نیست

من ولی همچنان به فکر تو ام
با تو‌ در فکر‌، زندگی‌ کردم
زود از کار می‌زدم بیرون
تا که زودی به فکر‌ برگردم

با تو در کافه چای نوشیدم
در ولیعصر هم قدم بودیم
گور بابای واقعیت ها
در خیالم که مال هم بودیم

در‌خیالم درون یک جنگل
کلبه ای داشتیم، چوبی بود
من برای تو شعر میخواندم
روزها،روزهای خوبی بود

قرص‌ها را که میخورم، گاهی
چهره‌ات محو می‌شود،اما
عکس‌ات اینجاست، روی قلبم تا
چهره‌ات را بسازمش فردا

خاطرت جمع! در خیال خودم
در کنار تو پیر خواهم شد
در دل واقعیتی بی تو
باز اما اسیر خواهم شد

#میلاد_میرزایی

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

گرفتارم! گرفتارم! به حالِ زارِ دلتنگی
خودم را باختم هربار در پیکار دلتنگی

چرا پاییز و بارانش به حد مرگ دلگیرند؟
چرا؟! پاییز چیزی نیست جز رگبار دلتنگی

همین بغضی که دستش را به حلقم می‌فشارد هم
طنابی بود، در اعدام من، با دارِ دلتنگی

نه در بیداری‌ام،حتی درون خواب دلتنگم
عجب داغ است در دنیای من بازار دلتنگی

برای آنکه باور کرده زندان‌ را، امیدی نیست
خودم اطراف خود چیدم چنین دیوار دلتنگی

نشستم گوشه ای تنها و چای سرد می‌نوشم
و فندک میزنم بر پیکر سیگار دلتنگی

برای کار فردا باز هم برنامه ام این است
کمی تکرار‌ تنهایی، کمی تکرار دلتنگی

#میلاد_میرزایی

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

نوش داروی بعد مرگ نباش
ماهی مُرده توی آب نکش
تو به این شعر برنمیگردی
لابلای غزل سراب نکش

با مدادی سیاه در دستت
زندگی را سفید خواهی کرد؟
سبز بردار ،لااقل یکبار
در دل خانه اضطراب نکش

این گل خانگی نمی‌داند
معنی آفتاب و‌ نورش را
لطف کن زرد‌ را زمین بگذار
روی دیوار، آفتاب نکش

آخرش توی خواب می‌میرم
بس که شب توی خوابم آمده ای
آخرش توی خواب می‌مانم
دست من را درون خواب نکش

خانه ام‌ روی بوم‌ نقاشی‌ست
دست هایت کشیده این من را
خواهشا لااقل فقط یکبار
روزگار‌ مرا خراب نکش

#میلاد_میرزایی

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

فدای چشم قشنگت، چقدر زیبایی
سیاهْ مویِ پری وارِ چشمْ خرمایی

در آسمان دلم راه می‌روی هرشب
چقدر هم که به ماه و ستاره می‌آیی

شناسنامه ی من گفته من مسلمانم
درست گفته! به تو مومنم ، تو یکتایی

شرابْ چشم و زبانْ شهدی و انارْ‌ لبی
تو خود به تنهایی ماجرای یلدایی

خودت معلم عشقی،خودت کتاب دلی
تو مکتبی و تو موضوع زنگ انشایی

جماعتی به تماشای ماه مشغول اند
و ماه هم به تماشای توست هرجایی

#میلاد_میرزایی

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

هیچکس عاشق ما نیست، دلم! عادت کن
سهمت از عشق همین است، به کم عادت کن

هرکسی را جهت کار خودش ساخته اند
کار تو خرد شدن بود، به غم عادت کن

سینه ام جای بدی نیست، مسافر دارد
تو به درد سفر و جای قدم عادت کن

سال ها چشم به دستان کسی دوخته ای
دانه ای نیست، تو ای مرغِ حرم، عادت کن

من به این زندگی مسخره عادت کردم
دل من! مثل خودم باش، تو هم عادت کن

#میلاد_میرزایی

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

معلِّمانِ شکارت که بوده اند؟ که می‌شد

درونِ طرزِ نگاهت کسی به دام بیوفتد

#میلاد_میرزایی

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

در انتظار تو هر روز و ماه و سال گذشته
ببین که حالِ من از واژه ی "زوال" گذشته

میان حافظ و قهوه، پیِ حضور تو گشتم
و هردو مطمئن از آنکه وقتِ فال گذشته

نگرد در پی راهی برای سوزش قلبم
برای سوختگان کار از اشتعال گذشته

چو شیر در پی او بودم و اسیر نگاهش
چقدر دیر به خود آمدم، غزال گذشته

جدا شدیم شبیه بدن، و روح، برای
نمردن خودمان وقت اتصال گذشته

نمیشود هدف خلقتم ثمر بدهد، نه
که کار میوه ی گندیده از کمال گذشته

بخاطر چه درختی کسی جلد تنم بود
از آرزوی دلِ شاخه ی نهال گذشته؟

کسی که سهم خودم بود را کسی دیگر برد
زمان باورِ بر روزی حلال گذشته

پر از "چرا" شدم اما نمیشود که بپرسم
که کار هر دوی ما دیگر از سوال گذشته

#میلاد_میرزایی

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
Manha
Milad Mirzayi
َن_ها
شعر و دکلمه : #میلاد_میرزایی
ملودی و تنظیم : علیرضا لطفی
خواننده بخش اول : علیرضا لطفی

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️🎧
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

وقتی که با من دارد اینجا سر گران را
طاقت ندارم خنده اش با دیگران را

سخت است در ظاهر بدون درد باشی
در سینه اما جا دهی آتشفشان را

وقتی که حتی مقصدی دیگر نداری
راحت بکن سردردهای بادبان را

آنقدر دلتنگم که حتی گاه گاهی
میبوسمش جای لبش بر استکان را

ناشکری است اما نمیدیدم من ای کاش
تیر نگاه چشم آن ابرو کمان را

اویی که من تنها بزرگش کرده بودم
آخر کشید از زیر پایم نردبان را

از غصه اش آواره ی دنیا شدم ، حیف
دیگر نمیخواهد منِ بی خانمان را

از مغز من حرفی برایش نیست دیگر
ای کاش بر دل مینهادند این زبان را

#میلاد_میرزایی

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

عجیب درد عجیبیست درد تنهایی
مبارکم باشد سالگرد تنهایی

میان اینهمه فصل خدا چرا افتاد
تولدم وسط فصل زرد تنهایی؟

شکست خورده ام از یک سپاه تک نفره
و باختم به خودم در نبرد تنهایی

میان اینهمه تلخی در جهان چیزی
نبود تلخ تر از چای سرد تنهایی

تمام بودِ خودم را قمار کردم، رفت
میان بازی این تخته نرد تنهایی

دلم برای منِ دوردستِ خود تنگ است
نشسته بر مویم رد گرد تنهایی

حریفِ هرچه بگویی شدم در این دنیا
ولی نشد بشوم حیف، مرد تنهایی

#میلاد_میرزایی

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh

دست هایت، خودِ دماوندند
روزگار سیاه، چشمانت
یک تنه جنگ میبری بانو
قاتل یک سپاه، چشمانت

حال چشمان من، و پنجره را
آن زمانی تو درک خواهی کرد
که تماما بدون پلک زدن
قفل باشد به راه، چشمانت

از سیاهی که رد شوی دیگر
هیچ چیزی بجز سیاهی نیست
این مَثَل هم همیشه صادق بود
شاهدان و گواه، چشمانت

خنده هایت، اگرچه زهرآگین
خنده هایت اگرچه شیرین اند
زهرِ شیرینِ خنده هایت هیچ
زهرِ چشمانت آه!چشمانت...

حال و روز غریب یوسف را
در دل چاه خوب میفهمم
ترسناک و سیاه و تاریکند
مثل اندوهِ چاه، چشمانت

ماه پشت زمین که می‌افتد
خود سیاه است و دورِ آن روشن
روز و شب در نماز آیاتم
هی خسوف اند و ماه، چشمانت

راه اول : دچار باید شد
راه دوم : به مرگ راضی شد
راه سوم همیشه مبهم بود
داشت دائم "سه راه"، چشمانت

#میلاد_میرزایی

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
Ещё