@Cafe_Sher_O_Taranehگل سرما زده در غربت گلدان بودم
سفره ای خالی و دلواپس مهمان بودم
گاه "خال لب یک یار گرفتارم کرد ..."
گاه چون گیسوی دلدار پریشان بودم
گوش و چشم از سخن عقل فرو می بستم
من ابوجهل ترین آدم قران بودم
در همه زندگی افسار به قلبم دادم
هی غلط کردم و هی در پی جبران بودم
هر کسی زخم زبانی زد و محکومم کرد
گرچه تقصیر زلیخاست که زندان بودم
او زلیخاست ... زلیخا که فریبم می داد
او که از اوست اگر بی سر و سامان بودم
زندگی خواست صدایم به کسی هم نرسد
ربنای پر بغض شجریان بودم
زد و برد و همه ی دلخوشی ام را سوزاند
زخم چنگیز بر اندام خراسان بودم
آخر ای عشق اگر عقل نجاتم میداد ...
این دم صبح کجا توی خیابان بودم؟
آه او رفت و دل و دین مرا با خود برد ...
کاش وقتی که مرا کشت مسلمان بودم
#محمد_مهدی_درویش_زاده🍁از شاعران جوان حمایت کنید
👇🏻@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️