کافه شعر و ترانه (تخصصی)

#فاطمه_حسینیان
Канал
Искусство и дизайн
Образование
Музыка
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کافه شعر و ترانه (تخصصی)
@Cafe_Sher_O_TaranehПродвигать
1,06 тыс.
подписчиков
1,13 тыс.
фото
144
видео
1,54 тыс.
ссылок
برگزاری مسابقات بزرگ ادبی و هنری حامی شاعران ، نویسندگان و گویندگان جوان کشور مدیر و موسس : مجتبی جوادنیا آدرس پیج اینستاگرام : Instagram.com/Cafe_Sher_O_Tarane ارتباط با ادمین : @CafeSherOTaraneh درگاه آنلاین پرداخت : IDPay.ir/cafe-sher-o-taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh

با آن همه دبدبه و کبکبه
وقتی
اتفاقی
عطرت بینی ام را نوازش کرد
امروزم را باختم ...

#فاطمه_حسینیان

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh
اينجا وارد كافه شدى
دستم را بالا بردم
خنديدى
نشستى روبرويم اينجا

سفارش داديم
تو قهوه
من چشم هايت را
اينجا
دفترت را باز كردی و ترانه خواندى

برايت شعر نوشتم
اينجا ،
فقط به سكوتت گوش مى كردم
قهوه اَت را خوردى
فال گرفتم
كسی می رفت
اينجا ،
شعرم نيمه تمام ماند
رفتی تا مرز نبودن

كسی از در داخل شد
از تو پرسيد : اينجا كافه شعر و ترانه ست ؟
گفتى : نمى دانم
اينجا ،
كاغذى را در دست هايم مچاله كردم
و پشت اين پنجره قاب شدم
تا تصوير زيبايى را ببينم
كه هر لحظه دورتر مى شود ...
اينجا ...

#فاطمه_حسینیان

#شعر_با_موضوع_کافه_شعر_و_ترانه
#پیک_نوروزی
#کافه_شعر_و_ترانه

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh

یک جواریی عجیب تو فکر بودم
به ماهی تو تنگ اونقدر حسادت کردم که دستم و بردم تو تنگ و هی جهتش رو تغییر دادم,بابا عین اینکه مجرم گرفته باشه زد رو شونم گفت:نکن بچه,خوشت میاد یکی اینجوری هی بهت جهت جور واجور بده انگار که باید به هر سازش برقصی؟
هیچی نگفتم,اونم هیچی نگفت بابام و میگم,
رفت وضو گرفت تا نماز بخونه
یه چیزی عین تو این فیلما تو ذهنم کلید خورد
(انگار که باید به هر سازش برقصی)
حالا هر چی میخوام بی خیال این دیالوگ به اصطلاح طلایی پدر گرام بشم نمیشه,هی به خودم میگم بی خیال بابا همیشه که همه چی و نباید ملکه ی این ذهن درب و داغون کنم
ذهن آدم خیلی بی انصافه،بدون اینکه رحم کنه با خاطرات و دیالوگ های تلخ و سخت بهت حمله میکنه،یادم اومد ۲۸اسفند بهش گفتم تو تعطیلات هیچکی نیست حواست بهم باشه تنهام نزاریا
گفت:هستم،مگه من مردم که تنها باشی حالا که فکر میکنم هنوز سال تحویل نشده بود که رفت
خب رفت،
رفت
فکرای جور واجورو گذاشتم یه گوشه ی مغزم و
شب خوابیدم و صبح برای سال تحویل خواب موندم,دم ظهر با هجم سنگینی از سر و صدا از خواب پریدم و با یه قیافه ی تازه از جنگ برگشته از اتاقم اومدم بیرون و با دیدن جمعیت رو به روم یه آن یه سکته ی خفیف زدم,انگار که اصلا هم اتفاق خاصی نیوفتاده نیشم و تا دم گوشم رسوندم و گفتم:سلام
تیکه های جور واجور و شیرین فامیل رو رو هوا بلعیدم و انگار که اصلا هم اتفاق خاصی نیفتاده رفتم تو جمع,فارغ از هر اتفاقی دوباره خودم و با تنگ ماهی مشغول کردم,و دوباره دیالوگ طلایی بابا تو گوشم زنگ خورد
"انگار باید به هر سازش برقصی"
رقصیدم,نرقصیدم؟ من به ساز نا کوک اون لعنتی جان با هر سبکی رقصیدم ولی چی شد؟
هیچی,پوچی,عذاب,و در آخر یه تن خسته که باید خودش و هر روز بلند کنه و نفس بکشه,شاید من باید بهتر میبودم،شاید من یه چیزی این وسط کم گذاشتم،آره کم بود "آرامش" همیشه کم بود،شاید اصلا نبود،شاید اگه زیادی دوسش نداشتم اینجوری نمیشد
نمیدونم
داستان و یه کم هندی"ش" کردم
با یه عذر خواهی از جمع از خونه زدم بیرون،البته تمام خاندان میدونستن که من یه کم خل و چل میزنم و قطعا کسی از رفتنم ناراحت نشده، رفتم بازار و تو یکم فروردین با هزار بد بختی یه ماهی قرمز دیگه خریدم و گذاشتم تو تنگ کنار اون یکی ماهی
شاید باورتون نشه اما الان که به تنگ نگاه میکنم انگار دارن جفتشون برای هم میرقصن,انگار دارن بهم لبخند میزنن,حالا چه فرقی میکنه تا آخر عید زنده میمونن یا نه مهم اینه که دارن با هم میخندن ...
مهم اینه که "آرامش" دارن ...

#فاطمه_حسینیان

#چالش_زنگ_انشا
#پیک_نوروزی
#کافه_شعر_و_ترانه

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh
دست هايم را گرفتى
و در جيب هايت گذاشتی
لبخندت لب هايم را زيباتر كرد

كمی بعد
باد در موهايت آرام گرفت
و گل هاى ميان موهايت
جای باد را گرفتند

زيبايی از دست هايت

گلبرگ
گلبرگ
گلبرگ

روی زمين می ريخت

بر پيشانی اَت بوسه زدم
باد در پنجره زد
بيدار شدم
دفترى را باز كردم
گلبرگى
كلماتی را كه در خطوط جا گذاشتی بودى را
پوشانده بود ...

#فاطمه_حسینیان

#چالش_عکس_نوشته
#پیک_نوروزی
#کافه_شعر_و_ترانه

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh
میم؟
نه
اصلا تمام حروف الفبای زندگی"ام" به نام توست
مادر ...

#فاطمه_حسینیان

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh

یه جاهایی از زندگی میفهمی داری دست و پای الکی میزنی
میفهمی هیچ وقت نتونستی اون چیزی که میخواستی باشی
میفهمی باید بری
باید بذاری برن
یه جاهایی اونقدر خودخواه میشی که
نمیفهمی و نمی بینی اونی که داری به زور نگهش می داری داره از نفس تنگی کم میاره
میفهمی باید بذاری هوای آزاد به سرش بخوره تا بتونه نفس بکشه
میفهمی تو شدی یه زندون براش
یه جاهایی میمیری از نداشتنش
میمیری از بغل نکردنش
ولی ته دلت یه لبخند با اشک براش میزنی که حداقل الان که کنارش نیستی آرومه
یه وقتایی میفهمی باید بذاری بری
باید بذاری برن
برن
برن
بره ...

#فاطمه_حسینیان

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh
فاصله
زیاد نبود
اما خب, عطر و آغوشت را از یادم برد
بی انصافیست
اما
هر آدمی در گذشته یک دوستت دارم به کسی بدهکار است
تو
به
من
یک دنیا واژه ی خانمان سوز "دوستت دارم" بدهکار بودی
فدای سرت,طلبم پیشت بماند
من گذشتم
هم از بدهی ات
هم از نبودنت
هم از خودت..

#فاطمه_حسینیان

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh
نفسم بند آمده
اصلا گور پدر دروغ ها "یت"
اصلا به درک که دوستم نداری
این من"ه" نصفه جان
بوی تو را کم دارد
کجایی؟

#فاطمه_حسینیان

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh

این جمعه عجیب سرگردونه
انگار یکی دست گذاشته تو قلبش و تمام دلتنگی هاش و میکشه بیرون و دوباره قورت میده
این جمعه انگار میخواد داد بزنه و سفت جلو دهنش و گرفتن
این جمعه پر از بغض سالها و ماه ها و روزهای از دست رفته "شه"
این جمعه انگار بازنشست شده
این جمعه ی بی تاب,
دلش یه زمزمه ی آروم دوستت دارم میخواد
تنها "ست"
جمعه گناه داره
جمعه خیلی گناه داره...

#فاطمه_حسینیان

🔴از شاعران جوان حمایت کنید 👇
https://telegram.me/joinchat/BVnu_DvC1OW2_sUAx1VutQ
@Cafe_Sher_O_Taraneh

دیگر هیچ چیز بوی تو را نخواهد گرفت
یک عطر شبیه به عطر پدرم را خریدم
که اگر هوس آغوشت را کردم
بی هوا پدر را در آغوش بگیرم
خیالم جمع ماندنش است
این خیابان ها که یاد تو را برایم دارد با کتانی های جدیدم قدم بر میدارم
حافظه ی موبایلم را پاک کردم
حتی فکرم که به سمت تو سوق داشت را هم به عصر های زمستانی پیاده کردم
اینجا دیگر هیچ چیز شبیه تو نیست
نخواهد بود
دیگر,نخواهد بود
از عطر گرفته تا خیابان ها
تو دیگر برایم تو نیستی
همه چیز برگشت به قبل دیدنت
قبل از آنکه نگاهت با دلم گیر کند و سنجاق بزنم به خودم
من دیگر من نیست
همه چیز برای," تو","من" تغییر که نه
تمام شده
قول دادم
به پدرم قول دادم
همه چیز را از نو بسازم
مثلا خودم
فقط میترسم که مبادا دوباره نگاهت با دلم سنجاق شود
و
قصه دوباره و دوباره و دوباره

#فاطمه_حسینیان
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
مرگ وحشت دارد
و من یک بار برای همیشه مردم
این نفس های پوسیده بوی جنازه ی زنی را میدهد که سالهاست فسیل شده
مرگ اتفاق"ی"ست بی پایان
و من سالهاست تنی به دوش میکشم
با پابند های زنگ زده و بدون نگین
مرگ لحظه ا"ی"ست بی تکرار
و من سالهاست تکرار یک دیالوگ در سرم پوستم را میسوزاند
مرگ یعنی ...
بپرسم:دوستم داری؟
بگویی:
نه..!

#فاطمه_حسینیان
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
اصلا آدم حسودی نیستم

فقط واقعا چندش آور است وقتی دختری را در آغوش مردش میبینم

,اصلا آدم حسودی نیستم
فقط مسخره است وقتی مردی آرام برای بانویش زمزمه ی دوستت دارم سر میدهد


اصلا آدم حسودی نیستم
فقط غیر باور کردنیست وقتی مردی برای خانمش دنیا را به هم میریزد


اصلا آدم حسودی نیستم
فقط کم عقلند زنانی که در خیابان سرد تا نیمه شب بازو به بازوی مردانشان کف خیابان را قدم میزنند

اصلا آدم حسودی نیستم
فقط واقعا بیکارند مؤنث هایی که برای مذکرشان آواز دلتنگی سر میدهند


اصلا آدم حسودی نیستم
فقط نفرت انگیز است تمام دوستت دارم های دنیا وقتی دیگر ندارمش!


#فاطمه_حسینیان
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
عجیب شهری شده,این شهر
پرسه زدن او با..
عجیب دلی شده,این دل
با دیدن دست های او با..
عجیب صبری شده,این صبر
از نگاه هیز او با...
عجیب مرده این حس از دیدن او با دیگری..!

#فاطمه_حسینیان
@Cafe_Sher_O_Taraneh
@Cafe_Sher_O_Taraneh
رژه میروند مانند سربازهای زخمی خاکی و خونی
مانند مادر بزرگ های پیر با نصیحت های عصر خودشان
مانند نق نق های کودک ناپخته
مانند لبخندهای تراژیک زنی ازخیانت همسرش
رژه میروند این فکرهای درهم ریخته توی سلول مغزم
سیگار روشن میکنم
ناشیانه پوزخند میخورم
چشم کوچک میکنم
لبهایم را هورت میکشم
موهایم کوتاه میشود
سیگار روشن میکنم
پا روی پا می اندازم
چشم میبندم
رژه میرود,فکرها خاک خورده رژه میروند
لبخند میزنم
دلربایی میکنم
بغض میخورم
سیگار روشن میکنم
ذهنم زمزمه میکند
یک گوسفند,دو گوسفند,سه گوسفند
_آماده ای؟
دلم میریزد,دستم میریزد,مغزم میریزد
گوشم میریزد
بر میخیزم,
تق تق تق,کفشهایی با بوی غریب
سیگار روشن میکنم
کشیده میشوم
توی
اتاق
خواب..!


#فاطمه_حسینیان
@Cafe_Sher_O_Taraneh