🔴 بیانیهی کانون نویسندگان ایران
در اعلام همبستگی با خانوادههای دادخواه دانشآموزان و زندانیان
سرکوب مردمی که با دست خالی زبان به اعتراض گشودهاند در چهل
و چند سال اخیر اتفاقی هرروزه بوده است؛ اما آنچه در هفتهی گذشته بر کودکان
و زندانیان رفت، از سیاهترین برگهای کارنامهی حاکمیت کنونی است. هجوم نیروهای امنیتی به مدرسه
و زندان
و ضرب
و جرح
و قتل کودکان
و زندانیان، فاجعهای فراتر از کشتار معترضان در خیابانهاست. حاکمیت در این مرحله از سرکوب همچون همیشه با انکار واقعیت، شایعهپراکنی
و تحریف افکار عمومی در کار خنثی کردن کوشش تشکلها
و گروههای مردمی برای بیان حقیقت است.
بیش از یک ماه از جنبش آزادیخواهی زنان
و مردم ایران گذشته است
و جنبشی که پس از قتل مهسا (ژینا) امینی با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد، هر روز بر ابعادش افزوده شده
و به رغم سرکوبها ادامه یافتهاست. از همان آغاز،
دانشآموزان نیز بخش پرخروشی از این جنبش بودهاند
و همپای طیفهای گوناگون مردم، فریاد آزادیخواهی سر دادهاند اما پاسخ مأموران حکومت هجوم به مدارس برای «تنبیه»
دانشآموزان با پروندهسازی
و ضربوجرح بودهاست، که برخی از مسئولان مدارس نیز بازوی اجرایی آن شدهاند. این سرکوب از نوزدهم مهرماه با شدتی بیشتر با ربودن
دانشآموزان
و قتل یکی از آنان وارد مرحلهی دیگری شده است. بنا بر گزارشهای تشکلهای صنفی معلمان، نیروهای سرکوب به مدرسهای در اردبیل هجوم بردهاند
و دست به ضرب
و جرح
دانشآموزانی زدهاند که نمیخواستهاند در یک راهپیمایی حکومتی شرکت کنند. این یورش به قتل یکی از این کودکان، اسرا پناهی،
و وخامت حال چند تن دیگر انجامیده است. بدین ترتیب کودکی دیگر به فهرست کودکان کشته شده در یک ماه اخیر افزوده شد
و ماشین تکذیب
و سناریوسازی دوباره به کار افتاد.
در میان خشم عمومی از خبر قتل اسرا پناهی، خبر آتشسوزی زندان اوین نیز منتشر شد. مطابق معمول، نیروها
و ادوات سرکوب حکومت پیش از ماشینهای آتشنشانی به زندان رسیدند. معدود گزارشهای منتشر شده از داخل زندان از هولناکی فاجعه خبر میداد. زندانیان که از آتش
و دود به سمت درهای خروجی گریخته بودند، هدف تیراندازی
و پرتاب گاز اشکآور قرار گرفتند. ساعاتی پس از فروکش کردن آتش، زندانبانان بیش از چهل تن از زندانیان سیاسی بند ۸ را با ضرب
و جرح از بند خارج
و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. فردای آن روز خبر رسید زندانیان با بدنهای تیر خورده
و در هم شکسته در زندان رجاییشهر کرج محبوس شدهاند. خبر آتشسوزی زندان اوین ابتدا نه از رسانههای رسمی که به همت مردم منتشر شد. جعل
و پنهانکاری همیشگی حکومت که به بیخبری از زندانیان
و انبوه بازداشتیهای یک ماه اخیر منجر شده بود، شبی کابوسوار را برای خانوادهی زندانیان
و مردم ایران در پی داشت. اکنون تعداد کشتهشدگان
و سرنوشت برخی زندانیان هنوز نامعلوم است
و پیگیری خانوادهها راه به جایی نبرده است.
آتشسوزی زندان اوین، داغ آتشسوزی زندان لاکان
و شلیک به زندانیان را که هفدهم مهر ماه رخ داده بود، زنده کرد؛ فاجعهای که تعداد کشتهشدگان، اسامی آنان، سرنوشت سایر زندانیان، دلیل آتشسوزی
و ابعاد آن هنوز نامعلوم است.
در همهی جهان مسئولیت جان زندانیان با حکومت
و ادارهی زندانهای آن است. اما در اینجا نیروهای امنیتی
و زندانبانان به روی زندانیان بیپناه آتش گشودند
و زندان را به قتلگاه بدل کردند؛ به همان سیاق که نظام آموزش
و پرورش چشم بر مسئولیت خود در حفاظت
و حمایت از
دانشآموزان بست
و همدست ماموران امنیتی شد. کانون نویسندگان ایران سالها سرکوب آزادی بیان
و نقض بدیهیترین حقوق زندانیان
و گروههای تحت ستم از جمله زنان
و کودکان را محکوم کرده است. بیتردید آنچه حاکمیت در مدرسه
و زندان رقم زد، نه فقط سرکوب حق آزادی بیان کودکان
و زندانیان بلکه اقدامی جنایتکارانه بود. اما کیست که نداند سرکوب آزادی بیان نقطهی آغازین سرکوبهای دیگر است
و اعتراضات مردمی
و جنبشهای اجتماعی تنها زمانی به هدفهای آزادیخواهانهی خود دست مییابند که از آستانهی تحقق آزادی بیان عبور کرده باشند.
کانون نویسندگان ایران
۲۸ مهر ۱۴۰۱
#دانشجوی_و_دانش_آموز_زندانی_آزاد_باید_گردد #علیه_وضعیت_موجود #اعتراضات_سراسری #اعتصابات_سراسری #زن_زندگی_آزادی@cfppi3