يك بار هم ما داشتيم كركره را پايين ميكشيديم كه برويم خانه مان كه يكي از اقايان دقيقا همكار(متخصص لثه )زنگ زد:فلاني !تو دستكش جراحي چه شماره اي ميپوشي؟ما هم گفتيم فلان. گفت خوب است پس .ميدانم خسته اي ولي بمان .يك مريض واجب توي راه هست كه من نتوانستم كارش را انجام بدهم. پول هم نگير. هيچ توضيحي هم نخواه. من حالم خراب است الان.... ميخواستم بپرسم مشتي !فرمايش ديگري نداري؟اضافي بمانم ،پول هم نگيرم ،توضيح هم نخواهم؟!اما ديدم از صداي طرف معلوم است كه راستي راستي حالش خراب است. پس نشستم كه مريض بيايد وخودم بفهمم كه چرا دست مردانه ان بنده خدا در دهنش جا نشده بوده .بيمار به علت تنفس دائمي از راه دهان ،ناراحتي شديد لثه داشت اما دهان نداشت .بيمار چشم هم نداشت .چرا از راه دهان نفس ميكشيد؟چون گوشت روي سوراخ بيني اش به هم امده بود و سوراخ بيني نداشت ونميخواهم دلتان را ريش كنم ولي صورت هم نداشت .يك سوراخ كوچكي به جاي دهان داشت كه از پايين به گردنش ميرسيد ،چون چانه هم نداشت. دست من هم به زور وارد اين سوراخ ميشد طوريكه مجبور شدم از دو طرف اين سوراخ يك سانت هم با قيچي ببرم. چرا اينها همه را نداشت؟چون يك نامزد داشت. يك نامزد ناف بر شده كه وقتي فهميد اين دختر دوست ندارد زنش بشود،به صورتش اسيد پاشيد. همه اينها را خود دختر با خونسردي تعريف كرد واخرش يك "ديگر"هم چسباند. زنش نشدم،او هم اسيد پاشيد "ديگر".انگار از اسيد پاشيدن يك خواستگار,چيزي طبيعيتر، در روستاي انها ودر تمام دنيا نباشد. هنوز هم وقتي از لاي لبهاي نداشته اش راجع به خواستگارش منگ ومنگ ميكرد ،دستش را از خجالت جلوي دهان نداشته اش ميگرفت ولابد لپهاي نداشته اش هم گل ميانداخت. وقتي شما در فيلمها ميوه خوردن يك خانواده را ميبينيد،اينطور هست كه دور هم نشسته اند واز توي يك ظرف قشنگ ميوه را بر ميدارند وبا اداب تمام پوست ميگيرند و به هم تعارف ميكنند ولي در عالم واقع ممكن است كه ميوه را برداريدو سر پا گاز بزنيد وابش هم از دهانتان روي چانه تان بچكد. صورتهاي اسيد پاشي شده اي هم كه در فيلمها ميبينيد ،مثل همان صحنه ميوه خوردن سينمايي هست. يك صورت اسيد پاشي شده از نزديك،واقعيت خيلي چركتري از صورت دختر فيلم لانتوري هست. با ان عينك افتابي وموهاي رنگ شده. ولي از همه اينها چركتر همان "ديگر"ي بود كه از دهان دختر در امد ودل من را بر هم زد و تعارف وتشكرش موقع خدا حافظي:خدا خيرت بدهد ما هزار جا رفته بوديم ولي چون صورتم اين ريختي هست قبولم نكرده بودند در عوض انشالا من فيروزه وزهرا هم كه مثل من هستند را ميگويم كه انهاهم جاي ديگر نروندو بيايند پيش شما واضافه كرد انها وضع بابايشان خوب هست وپول ميدهند.......سه نفر در يك روستا!لابد انهاهم خواستگارهايشان را نخواسته بودند ديگر. اينها را گفتم كه بدانيد كه همه اسيد پاشي شده ها مثل دختر فيلم لانتوري باسواد وروزنامه نگار و پايتخت نشين نيستند و همه بخششها مثل بخشش فيلم لانتوري از روي سواد وفلسفه نيست. بعضي اسيد پاشها ازاد هستند چون دختر هايي در دهات لب مرز هستند كه در كپرهايشان نشسته اند و فكر ميكنند رسمش همين هست كه خواستگار عصباني ,اسيد بپاشد ديگر .دومين حكم قصاص چشم هفته قبل اجرا شد. چند ده سال هست كه بشر تقلا ميكند كه سلول به سلول كنار هم بگذارد كه يك بافت جانوري را بازسازي كند،ان وقت يك جايي از اين چند ده سال ,ما چند قطره اسيد ميچكانيم توي عضو سالمي كه بي بديلترين تعامل چندين بافت متكامل ،يعني بينايي را خلق ميكند .اين اتفاق چرك هست .براي تمام بشريت چرك هست . عدالت هست ولي چرك هست .و ادم ميماند كه كدام چركتر هست قصاص كردن يا رها كردن مجرم كه اسيد بپاشد "ديگر".