چرا قضاوتهای دیگران در باب رفتار، کردار، و گفتار ما، تو را تا این حد مضطرب و افسرده می کند؟ چرا دائماً نگرانی که مبادا از ما عملی سر بزند که داوری منفی دیگران را از پی بیاورد؟ راستی این « دیگران » که گهگاه این قدر تو را آسیمه سر و دلگیر می کنند ، چه کسانی هستند؟ آیا ایشان را به درستی می شناسی و به دادخواهی و سلامت روح ایشان، ایمان داری؟
تو دلت می خواهد که حتی مخالفان راه و نگاه و اندیشه و آرمان ما نیز ما را خالصانه بستایند و دوست بدارند... این ممکن نیست، نیست، نیست عزیز من؛ این - ممکن - نیست. در شرایطی که امکان وصول به قضاوتی عادلانه برای همه کس وجود ندارد، این مطلقاً مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت می کنند؛ بلکه مهم این است که ما، در خلوتی سرشار از صداقت، و در نهایت قلب مان، خویشتن را چگونه داوری می کنیم. آیا می دانی با ساز همگان رقصیدن، و آنگونه پای کوبیدن و گل افشاندن که همگان را خوش آید و تحسین همگان را بر انگیزد، از ما چه خواهد ساخت؟ عمیقاً یک دلقک؛ یک دلقک درباری دردمند دل آزرده، که بر دار رفتار خویشتن آونگ است - تا آخرین لحظه های حیات.
کسی که سهراب را دوست داشته باشد شاملو را احساس کند فروغ را بستاید و هر شعر خوب را آیه ی زمینی بپندارد چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد کسی که به کیارستمی شگفت زده نگاه کند به زرین کلک با نهایت احترام به صادقی با محبت و آثار مخملباف را دوست داشته باشد چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد کسی که در برابر بتهوون باخ و موتزارت فروتنانه سکوت اختیار کند به تارجلیل شهناز عودنریمان آواز شجریان و ترانه ی "اندک اندک" شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد کسی که مولوی را قدری بشناسد حافظ را قدری بخواند خیام را گهگاه زیر لب زمزمه کند و تک بیت های ناب صایب را دوست بدارد چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد کسی که زیبایی نستعلیق و شکسته عظمت خوف انگیز کاشیکاری های اصفهان و اوج زیبایی طبیعت را در رودبارک احساس کرده باشد چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد شاید سخت شاید دردمندانه شاید در فشار اما بدون شک به درستی زندگی خواهد کرد.