امیر مهدی ژوله، چالشی در اینستاگرام خود به راه انداخته با هشتگ
#من_و_سانسورچی که به خاطرات
و ماجراهای سانسور پرداخته است.
این قضیه داغ دل مرا هم تازه کرد. سالها پیش فیلمنامه ای با نام « سندیکای آفتابه سازان» به فارابی دادم برای تصویب. ضمن رد فیلمنامه در توضیح علت رد شدن نوشتند: (نقل به مضمون) از آفتابه فقط شیعیان استفاده میکنند
و این فیلمنامه با کنایه تعرض به فقه جعفری دارد. فکر میکنم اصل نامهی فارابی را داشته باشم. چون در سفر هستم به آن دسترسی ندارم. به تهران که رسیدم، اگر آن را یافتم در این صفحه خواهم گذاشت.
آقای راعی کارگردان سینما تعریف میکرد:
در فیلمم صحنهای وجود داشت که آقا در حیاط مشغول آب دادن گلها در باغچه بود. خانمش از داخل اتاق
و پشت پنجره برایش شکلک در میآورد. آقا سر شلنگ را بطرف شیشه ای که همسرش پشت آن ایستاده بود گرفته
و به شیشه آب میپاشد. گفته بودند این صحنه را از فیلم دراور. چون آب
و شیشه هر دو رسانا هستند
و به این ترتیب اتصال بین زن
و مرد نامحرم برقرار شده است.
یکی از دوستانم تعریف میکرد که بعد از یکسال
و نیم موفق شدیم مجوز یک کنسرت را بگیریم. مجوز دادند با دو شرط:
اول این که رنگ لباس گروه عوض شود، چون شجریان با همین رنگ لباس چند سال پیش کنسرتی اجرا کرد، دوم این که آن خانمی که کمانچه مینوازد، نباید پایه کمانچه را لای پاهایش بگذارد، بلکه باید پاهایش را به هم بچسباند
و پایه کمانچه را گوشه صندلی قرار دهد.
https://www.instagram.com/p/BnKDN6NBJQ2/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=11uqfzu8g1qynیه قیچی دستش میگیره کتاب
و فیلمو قرچ
و قرچ
این روش ببر ببر که معنیش ارشاد نمیشه
محمدرضا عالی پیام (هالو)
👇شب نشینی هالو
@sh_n_hallooکانال اشعار
#هالو @mrhallo