@Bookzic 🍃🌸🍃#داستان_های_شاهنامه #قسمت_صد_و_سی_و_دوم #فریناز_جلالی #کیخسرو از طرفي او نيز سعي دارد به گونه اي توس را از نبرد با خود منصرف كند. خاندان پهلواني او را برمي شمرد. او را در كنار رستم قرار مي دهد
و از نسب بزرگ آنان مي شمارد. توس همين شيوه را در مورد خود او به كار مي برد. به او مي گويد تو نيز پهلواني نامدار هستي
و از او مي خواهد تا كارزار را ترك كرده
و به نزد شاه ايران آمده
و به بزرگي برسد. گيو كه شاهد اين گفتگوست با خشم
و تندي به ميان حرف آن دو مي آيد
و از توس مي خواهد تا گفتن را به پايان رسانده
و اجازه ي جنگ بدهد
و مي گويد جز با شمشير نبايد در بين اين دو صف حرفي زده شود. هومان با خشم از گيو مي خواهد كه حد واندازه ي خود را بداند
و به او هشدار مي دهد اگر من به دست توس كشته شوم سپاه توران كين مرا خواهد گرفت اما اگر توس به دست من كشته شود، سپاه شما از بين خواهد رفت
و كسي از شما جان سالم به در نخواهد برد.
با دخالت گيو توس نقشه ي خود را براي ايجاد شكاف بين سپاه توران بر باد رفته مي بيند. تن به نبرد تن به تن با هومان مي دهد
و نبردي سخت بين آن دو در مي گيرد. با گرز
و شمشير
و گرفتن دوال كمر يكديگر در هم مي آميزند. هومان از اسب جدا مي شود
و بر زمين مي افتد. توس با افتادن هومان به سمت او مي آيد كه سپاه توران با ديدن شكست
و خطري كه جان هومان را تهديد مي كند به صحنه ي كارزار آمده، اسب تازه نفس ديگر هومان را براي اومي فرستند
و شروع مي كنند به پرتاب تير تا هومان بتواند از صحنه ي نبرد جان سالم به در برد. هومان به نزد پيران
و پهلوانان مي آيد.
و با آمدن شب وتاريكي ميدان نبرد، هومان مي گويد با آمدن روز، نبرد را ادامه مي دهيم. باشد كه پيروزي با ما باشد
و بتوانيم سپاه ايران را شكست دهيم.
@Bookzic🍃🍃🌸🍃🍃@hakimtoosi