داستان در زماني اتفاق مي افتد كه جلال آريان به ايران بازگشته ، خواهرش فرنگيس در جنوب زندگي مي كند و برادرش يوسف در بيمارستان بستري است . جلال وقت زيادي را صرف برادر بيمارش مي كند و از سوي ديگر در اداره نيز وارد ماجرايي جنايي مي شود . از او مي خواهند سفري به جنوب كرده و دليل استعفاي كارمندي به نام مهين را بفهمد ولي مهين در قطار خودكشي مي كند در حالي كه باردار مي باشد و ...