"یک داستان کودک زیبا و گیرای زیست محیطی"
شهرام اقبال زادە
نویسندە، مترجم، ویراستار و منتقد ادبی
یکی از انشاهای تکراری و کلیشهای کودکی ما "علم بهتر است یا ثروت؟" بود. پاسخ دلخواه معلمهای آنزمان، البته "علم" بود؛ فارغ از اینکه کدام علم و چگونگی کسب ثروت.
مگر یکی از رهاوردهای علم انواع تکنولوژی، تکنولوژی تسلیحاتی نیست؟ مگر بمب اتمی نبوده، که هیروشیما و ناکازاکی را به خاک و خون کشید؟ مگر بمب شیمیایی که کودکان و غیرنظامیان را، در حلبچه، نابود کرد، محصول کارخانههای گاز خردل آلمان نبود؟ مگر کارخانههایی امثال لاکهید مارتین از طریق تولید انواع سلاحهای کشتار جمعی، کرور کرور به بازار اسلحه- جبهههای جنگ و تقویت میلیتاریسم و کارگزاران سیاسیشان، دلار بر دلار نمیگذارد؟ مگر پیامد این جنگها، گذشته از کشتار هزاران هزار کودک و غیرنظامیان، آلودگی زیستمحیطی و گرمایش زمین نیست؟
یکی از پیامدهای انواع صنایع آلاینده، آب شدن برف و یخ موجود در قطب نیست؟
آیا میتوان با شعر و داستانهای کودک، به چنین مسائل خطیری پرداخت؟ مگر برخی از دوستان ادبیات کودک، نمیگویند "کار ادبیات فقط سرگرمی و لذتبخشی و خلق زیبایی است، نه آموزش" ؟!
آیا ایجاد چنین دوگانهای به ظاهر متضادی درست است؟
به نظر میرسد این دوگانهسازیها، ناشی از تفکر ایستا و منطق ارسطویی "یا این یا آن" از یکسو، و آموزش عقیدتی واپسگرای حاکم بر آموزش و پرورش باشد، وگرنه نقش ادبیات کودک، سرگرمی و لذتبخشی و خلق زیبایی توامان است، که در عینحال معرفت بخش است و هم از طریق برانگیختن عاطفه و بهسامان کردن آن بە پالایش روان و گسترش تخیل و تفکر کودک منجر خواهد شد، یعنی نوعی آموزش ضمنی و غیرمستقیم و غیر آمرانه و غیرتحمیلی.
در واقع ادبیات کودک روایتی است انتقادی و تفکر برانگیز و زیبا و گیرا.
اکنون جبار شافعی زاده نویسنده و شاعر و منتقد و پژوهشگر ادبی و کنشگر فرهنگی فعال و فیلمساز کرد و بانی جایزهی ادبیات کودک "شوناس" در کامیاران، گذشته از آثار فارسی و کردی پیشین، داستان جدیدی دربارهی یک تولهخرس قطبی، خلق کرده، که خواندن آن را به همهی کودکان، پیشنهاد میکنم.
این داستان را انتشارات میچکا، در مجموعه داستانهای "صلح با طبیعت" منتشرکرده است.
#شهرام_اقبال_زاده#جبار_شافعی_زاده #چەکسیمیتواند_بەیکخرسقطبی_کمکمیکند#انتشارات_میچکا#ادبیات_کودک👇👇👇@Bookabarana