"در فرو بند که با من دیگر
رغبتی نیست به دیدار کسی"
شعر :
#نیما_یوشیجصدا :
#احمد_شاملوگفتم: آن وعده که با لعل لبت؟
گفت: تصویر سَرابی بود آن.
گفتم: آن پیکر دیوار بلند؟
گفت: اشارت ز خرابی بود آن.
گفتم: آن نقطه که انگیخته دود؟
گفت: آتشزدهی سوختهایست،
استخوانبندی بام و در او
مرگ را لذت اندوختهایست.
گفتمَش: خنده نبندد پس از این،
آفتابی، نه چراغی با من.
گفت: آن به که بپوشی زین غم،
پس از این چهره، به دست دامن.