🎗🎗🎗🎗تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد كه آغشته به بوی نفس توست ،
از كوچهی ما كاش گذر داشته باشد
خاکستری از آن همه آتش ، دلِ این خاک
از سینهی من ، سوختهتر داشته باشد
بايد برود ، هرچه شود گو بشو و باش
بگذار كه اين جاده خطر داشته باشد
بايد بپرد هر كه در اين پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
كوه است دلِ مرد ، ولی كوه ؛ نه هر كوه !
آن كوه كه آتش به جگر داشته باشد
كوهی كه جوابت بدهد هرچه بگویی
كوهی كه در آن نعره اثر داشته باشد
دردا اگر از خوشهی اين شاخهی سرشار
بيگانه ثمر چيده و برداشته باشد
عشق است بلای من و من عاشقِ عشقم
اين نيست بلایی كه سپر داشته باشد
رفتی و من آن روز نبودم ، دل من هم !
تا با تو سرِ سير و سفر داشته باشد
باید که خودش باشد : آزاده و آزاد
نه زور و نه تزویر و نه زر داشته باشد
برگرد ، سفر طول كشيد ای نفسِ سبز !
تا كی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #مرتضی_امیری_اسفندقه○●
@Best_Poems 🏅