کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گرد

#از_سلطانپور_تا_آبتین_مرگ_بر_ظالمین
Канал
Политика
Новости и СМИ
Социальные сети
Запрещенный контент
Персидский
Логотип телеграм канала کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گرد
@BehnimaПродвигать
1,56 тыс.
подписчиков
18,2 тыс.
фото
18,1 тыс.
видео
18,4 тыс.
ссылок
https://t.center/behnima ارتباط با ادمین @BEH_Naam23
کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گرد
Photo
دو قاب و یک تصویر!

چند هفته طول نکشید که این آدم دو تا تصویر عوض کرد. یکی همان تصویری است که جمهوری اسلامی، علی العموم از آدم اسیر و زندانی به جامعه میدهد. یک فرد بیچاره ای که مثل بردگان زنجیر به پا دارد. این فقط در باره افراد سیاسی هم نیست. چرا یک کیف قاپ زن، یک معتاد، یک قاتل را نمی آورند به عنوان لباس زندان، کت و کراوات تنشان کنند و با موهای شانه کرده عکس بگیرند؟ چرا نمی گویند اوکی این آدم دزدی کرده ولی شان و حرمتش را که نباخته است. بدترین عکس زندگی اش را با بدترین لباس زندگی اش میگیرند. این کافی نیست. قل و زنجیر هم به پایش می بندند تا صحنه تکمیل باشد. چون فلسفه قضا در این مملکت انتقام است. اساسش بی اعتبار و بی آبرو کردن و سلب شان و حرمت همه آدمهاست. هر کسی جرمی مرتکب شده، باید آخرین ذخیره حرمتش را هم از او گرفت تا دل این نظام خنک و مشت آهنینش روئیت شود. سیاسی و غیر سیاسی هم ندارد. این قاب عکس بکتاش آبتین روی تخت بیمارستان بود. انقدر این عکس ابزار بی حرمت کردن یک آدم است که حتی کتاب به دست بودنش به جای سیگار کشیدن آن کیف قاپ زن در راهروی دادگستری با شانه های افتاده، فرق زیادی با هم ندارد. هر چقدر گل و بوته روشنفکری هم دورش بچینند، بی حرمتی بی حرمتی است.
دومین عکس مال مردم است. مردم آن مرد مو فرفری قل و زنجیر به پا در آن لباس آبی زشت راه راه را آوردند، کت و کراوات پوشانده، ادکلن زده، زیبایش کردند. در قاب جدید گذاشتند. نشسته بر شانه جامعه در حال وداع! وه که با چه حرمتی روی دست بلند کردند. قاب دوم شخص شخیصی در قلوب مردم است. برایش شعار دادند. گلبارانش کردند. از حکومت جمهوری اسلامی زندانیشان را پس گرفتند. هزاران هزار نفر با او به گرمی وداع کردند. باور کنید اگر چماق و گلوله جلوی مردم نبود، تهران جای سوزن انداختن نمی بود برای گرامیداشت این مرد!

اما سوال این است چرا و چه شد که مردم او را بلکل لباس دیگری پوشاندند، با چه عزت و حرمتی به خاک سپردند. مگر آبتین که بود؟ چه بود؟ از لحاظ قدرت شعر، کلی شاعر داریم که از او با قدرت تر بودند. در فیلمسازی نه خودش ادعایی داشت و نه ما این نگاه را به او داریم. پس این مردم، عاشق چه چیز این مرد بودند؟ اصلن مردم این مملکت دقیقن دنبال چه هستند؟ به یکی نگاه هم نمی کنند، یکی را که زمین هم میزنند، چرا بکتاش آبتین را ولی، سر دست بلند کردند؟
به خاطر شعر و هنرش نبود. به خاطر همان حفره بود. همان حفره معروفی که سوار بر دوچرخه راجع به آن حرف میزند. میگوید جامعه به اندازه کافی شاعر و هنرمند و اینها دارد. مشکل الان مملکت ما این است حفره ای خالی دارد که با وجود ادمهایی پر میشود که بایستند و اعتراض کنند و مقاومت کنند. میگوید من الان که هنوز جوان هستم، زندگی میکنم، میخواهم با اقتدار بایستم، این حفره خالی را پر کنم، حتی اگر جانم را در راه آزادی بدهم!
مردم این موفرفری مقتدر ایستاده سر حرف خود را دریافتند. چون او هم حفره خالی نیاز آنها را دریافته بود. در شرایط بحرانی، آدمهایی که می ایستند و آن حفره را پر میکنند متشخص میشوند. شخصیت میشوند. مردم انها را روی دست بلند میکنند. در دوران بحران، دودوزه بازی، وسط بازی، چرتکه انداختن، ماله کشی و در رفتن نمی گیرد. جامعه ای که پا جلو گذاشت و به میدان جنگ قدم گذاشت راه برگشت ندارد. باید بجنگد و پیروز شود. چرا که در صورت تحمیل شکست، از رویش با برپایی حمام خون رد میشوند.
شخصیتها کانال و ابزار پیشبرد جنگ مردم در چنین مومنتومهایی برای پیروز شدن هستند.
آبتین خیلی چیزها را ول کرد، به مرکز جنگ مردم برای آزادی و عدالت اجتماعی اسباب کشی کرد. رفت که آن سنگر خالی را در نوک آن رودررویی خونین پر کند. کلمات را گلوله کرده پرتاب کرد. ایستاد و از شان و حرمت مردم و از مبارزه شان دفاع کرد.
چه شعار قشنگی دادند: از سلطانپور تا آبتین....مرگ بر ظالمین!
اوه به چه ارتفاعی پرتابش کردند. به چه تاریخی متصلش کردند. به نه گفتن در نقطه تولد این جمهوری جنایت و خون!

این قاب مبارکت باد ای رفیق! ای همسنگر! با همان اقتداری که میگفتی ایستادی و با همان اقتدار هم، روی شانه های همین مردم رفتی!
سلام و درود بر تو!


مهرنوش موسوی

#بکتاش_آبتین
#از_سلطانپور_تا_آبتین_مرگ_بر_ظالمین

https://t.center/behnima