مادر
عرفان رضایی انگار روزهای طولانی ِ دربند بودنش را از قبل دیده ... و نوشتهها و فایلهای صوتیای را به امانت نزد یکی از خانوادههای دادخواه گذاشته.
یکی از این نامه ها به دست مان رسیده که بی کم و کاست، انتشار میدهیم.
هر کسی توی دنیا داستانی دارد .
داستان هر موجودی منحصر به فرد است. اما دعا میکنم هرگز، هیچ کس، داستان مادری را نشنود، که در بند است و دلش برای مزار ِ فرزندِ به ناحق کشته شدهاش بی تاب است.
دارم به این روزهای بی مزارِ پسرم عادت میکنم.
دارم عادت میکنم که دور مزارش طواف نکنم.
دارم به خیلی چیزها عادت میکنم و باورم قویتر میشود.
چه اسارت ِ شیرینی ... وقتی دلیل ِ دربند بودنت، پارهی تنت باشد. آنوقت هیچ دیواری، هیچ زندانبانی، نمیتواند روح تو را اسیر کند. من میتوانم حتی از هزار توی این مکان، روحم را بسپارم به جاده ی مسیر عرفانیه و از آن جنگل زیبای شهرم رد شوم .خودروی سفیدم را پارک کنم دور آن میدان بزرگ و بیخودی که ساخته اید .
راه بروم روی زمینی که مدتهاست خاک و سنگ است و شاید حالا حالا ها آسفالتش نکنید . چون آنجا مزار ِ سه کشته شده ی مظلوم است . و رفت و آمد هر چه سخت تر باشد برای دوستدارانشان، برای بعضی ها خوشایندتر است.
من هر روز بارها و بارها روحم را اینگونه به پرواز در میآورم.
من ، ... مادر
#عرفان_رضایی از پشت
دیوارها نیز، فریاد دادخواهی ام را سر میدهم.
جسم مرا به اسارت گرفتهاید. پشت این
دیوارها صدها فرزانه ...هزاران
مادر ...میلیونها
عرفان رضایی هستند که حتی اگر نباشم صدای من هستند.
من مادر
عرفان رضایی از پشت این دیوارها فریادم را بدون صدا و بدون کلام هم ، به گوش ِ هم میهنانم میرسانم.
من مادر
عرفان رضایی ...مادران دادخواه وطنم را، نا امید نمیکنم ( حتی آنهایی را که در سکوت و ترس به سر میبرند) زیرا باور دارم، آدمها داستانهای خودشان را دارند.
داستان هر موجودی منحصر به فرد است. اما دعا میکنم هرگز ، هیچ کس داستان ِ مادری را نشنود، داستان مادری را نشنود، که در بند است و دلش برای مزار ِ فرزندِ به ناحق کشته شدهاش بی تاب است.
🆔@AzadiMagazine