ای باید من نبایدش تو
هر جا که رَوم نهایتش تو
چون کور در این رهت دوانم
مقصود و هدف و غایتش تو
ما مردم نا سپاس و پَستیم
دائم به سر گلایه هستیم
در نعمت پر شُمار تو غرق
دنبال شریک و سایه هستیم
از دید تو من ،نهان ندارم
شوقی به چنین جهان ندارم
یا دَم بِسِتان که بیقرارم ،
یا رخ بِنَما که جان ندارم
معشوق تویی ،خدا تو هستی
از هر چه بدی جدا تو هستی
مخلوق منم تو خالق پاک
پایانی و ابتدا تو هستی
در درک تو آشناترین من
در یاد تو بیگانه ترین من
در هر سخنی که خواندیَم تو
کور و کَر و بی وفاترین من
بگذر ز من و زمان باقی
جامی بده مهربان، تو ساقی
در حیرت و خواب غفلت هستم
بیدار نما ، به اتفاقی
ای شاعر دیوانه مجنون
در شعر خودت شدی تو مدفون
یا پر بزن و گذر کن از خود
یا دم مزن از دهان به بیرون
#میثم_پیران#پرواز🌟@Amir_Mohammadi2