🕊#نخراه می افتم که پایم ناگزیر از رفتن است
یک سر سودایی از اول همیشه با من است
راه می افتم به سوی مقصدی در ناکجا
راه پر ابهام و مقصد همچنان نا ایمن است
می برد چون موج این دریای بی پایان مرا
می روم اما خیالم در هوای ماندن است
من نخی هستم به پای بادبادک های شاد
یا نخی که ناگزیر از اقتدای سوزن است
این بیابان بلاهت یا بیابان بلاست
که هوای زیستن در آن عجین با مردن است؟
بسته ام دل را به میخ عشق اما عشق را
صد هراس نانوشته هر زمانی رهزن است
پای احساسم حریف راه بی پایان نشد
راه پیچاپیچ من ما بین کوه آهن است
می روم اما روان در دور باطل آنچنان
که همیشه رفتنم را حالت برگشتن است
#عبدالرسول_عمادیآوای پردیس🎼