🕊#آتشکده در صفای طلبت سعی فراوان کردم
اشک حسرت بسی از دیده به دامان کردم
از سر نقطه آغاز دویدم در خویش
هر سر کوی ترا نقطه پایان کردم
گه بهاری شدم و مجمع گل ها بودم
گه خزان گشتم و از زردی ام افغان کردم
همچو احوال طبیعت به جهان گردیدم
باغ بودم گه و گه حس بیابان کردم
کودکی های مرا سیل زمان با خود برد
گُم به ناگاه یکی طفل دبستان کردم
نوجوانی چو یکی رعد صدا کرد و گذشت
شوق ایام جوانی به دو چشمان کردم
روزها رفت و جوانی هوس رفتن کرد
گریه ها از پس این گمشده مهمان کردم
کمکمک برف زمستان به حیاتم بارید
کم کمک در خودم احساس زمستان کردم
کمکمک خوابِ نشاط از سر این کوچه پرید
خانه در گوشه ی تنهایی و حرمان کردم
می رود قافله عمر و خوشم کز یادت
جان پُر از رایحهِ سوسن و ریحان کردم
مانده ام بر سر این کوچه ی حیرانی و عشق
حیرت از عشقِ از این آتش سوزان کردم
در من
آتشکده ای تا به ابد می سوزد
ز آتشی کز تو در
آتشکده پنهان کردم
شاعر:
✍️#عبدالرسول_عمادیاجرا و میکس:
🎙|
🎛#امیر_محمدی @GHAEM24آوای پردیس
🎼@Avaye_Pardis