#برشی_از_یک_کتاب«تشیع در داستان کربلا، در اوج شکوهش تجسم عینی پیدا می کند. اما یکی از وسایل بی روح شدن و فلج شدن فکر شیعی و گم شدن اصل قضیه، این است که ما همه چیزا را گذاشتیم، و به داستان کربلا پرداختیم. و به شکلی پرداختیم که اولین قربانی تجلیل و تعظیم ما از حسین و یادآوری داستان کربلا، خود حسین و داستان کربلاست.
چرا این طوری کردیم؟
علتهای مختلف دارد که نمی توانم به همه آنها اشاره کنم، اما مهمترین این علت و یا یکی از مهم ترین علت ها این است که،
ما در پرداختن به داستان حسین(ع) و داستان کربلا و حادثه عظیمی که او پدید آورد بینش و نگرش کجی داریم؛
چگونه؟
این داستان را از زمینه تاریخی خودش جدا کردیم، بصورت مجرد و به عنوان یک حادثه بی دنباله و بی دنبال[درآوردیم] که نه سابقه تاریخی که به این حادثه منجر می شود، برایمان معلوم است و نه آثار بعد این حادثه و انقلاب برای ما مشخص است.
این را متنش_که متن تاریخ بشر است_ جدا کرده ایم، و بعد بصورت یک حادثه مجرد تنها، مورد بررسی و تحقیق قرار می دهیم و نه بررسی و تحقیق، که مورد ستایش و تلقین قرارداده ایم و بر این تابلو می گرییم.
...روشنفکر امروز که وابسته به این تاریخ و وابسته به این حادثه بزرگ بشری است_اولین راه و اولین کاری که باید بکند تا این را احیاء کند و درست بشناسد و بشناساند،
این است که
داستان کربلا و قیام امام حسین علیه السلام را، از این تجرد و این تنهایی و جداییش، به متن تاریخ بشری بازگرداند، آن وقت معنی پیدا می کند و همه چیز روشن می شود.
...داستان کربلا نه از آغاز تاسوعا_و یا محرم_شروع می شود، و نه به عصر عاشورا یا اربعین تمام می شود... ».
📜حسین وارث آدم_صص ۲۲۰_۲۲۱
✍دکتر علی شریعتی