لکان نخستین بار در مقالهای به نام «مرحلهای آینهای» که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد، اشاره می کند که مرحلهی آینهای هستهی اصلی
بعد خیالی را تشکیل میدهد، چرا که
بعد خیالی زمانی آغاز به شکلگیری میکند که فرد برای نخستین بار بازتاب تصویر خود را در آینه میبیند.
بعد خیالی، نشانگر جستوجویی بیپایان در پی خود است. لکان اشاره میکند که انسان به صورت نارس به دنیا میآید، به این معنا که تا چند سال پس از تولد نمیتواند حرکاتش را باهم هماهنگ کند. وقتی کودک به حدود شش ماهگی میرسد، سعی میکند این هماهنگی را به دست بیاورد. او با دیدن تصویر خودش در آینه (منظور از آینه، هم میتواند آینۀ واقعی باشد و هم چهره مادر و یا فردی دیگر به عنوان آینه) است که بر این مشکل غلبه میکند. تصویر کودک در آینه به او احساس آرامش میدهد، زیرا او از خودش تصور کاملی ندارد. او هرپاره از خودش را متعلق به دیگری میداند. تصویر وی در آینه باعث میشود تا تصویر کاملی از خودش به دست بیاورد. او با نگاه کردن به آینه افراد دیگر و توجه به حرکات آنها، سعی میکند مثل آنها بتواند حرکاتی منظم و با قاعده و دقیق داشته باشد و در نتیجه مثل آنها کامل باشد. این تلاش باعث پیدایی ایگو در کودک میشود. اما ایگو همچنان از نظر ساختاری از هم گسسته است و میان خودش و تصویر خودش فاصله می بیند. از همین رو است که همواره خواهد کوشید تا شبیه دیگری (تصویر در آینه یا فرد دیگری که دیده است) شود. اما این دیگری که ایگو بدنبال شباهت به آن است، همیشه
خیالی و دسترسی ناپذیر باقی می ماند. در واقع ایگوی ایده آل، هستۀ اصلی
بعد خیالی است؛ تصویری اغراقآمیز که فرد از وجود خود ساخته و مبتنی بر آرزومندی اوست.
در نظریه لکان،
بعد خیالی اشاره به تصویرسازی ما از دیگران دارد، یعنی در تعاملات اجتماعی آنها را چه طور تجسم میکنیم. همچنین تصویرسازی از خودمان و دنیای پیرامون را نیز شامل میشود، اینکه تصور ما از خودمان و دنیای پیرامون چگونه است، دوست داریم چه کسی باشیم و در چه دنیایی زندگی کنیم یا تجسم دیگران از ما و دنیای ما چیست.
بعد خیالی، بعدی است که لکان آن را خوار میشمارد. او اشاره میکند که دوران مدرن نمایندۀ اوج گرفتن
بعد خیالی بشر است زیرا مشغول خود و تسخیر جهان به دست خود یا آفریدههای خود است.
#لکان #لاکان #امر_خیالی #بعد_خیالی@Analytic_Mind