معمولا گمان می کنند اگر نان و لباس و مسکن آدمی براه افتاد ، او به ایده آل حیات دست یافته و از بینوایی و بیچارگی و بدبختی نجات یافته است ، خواه فرهنگ و حقوق و حیات دینی و شئون اجتماعی او سالم باشد و خواه بیمار درک نابجا بودن این تفسیر و زیان های جبران ناپذیری که ببار آورده است ، نیازی به استدلال های طولانی و فلسفه گویی های حرفه ای ندارد ، بلکه کافی است که سری به بیمارستان های روانی فراوان جوامع امروزی بزنید و بیخوابی های دردآگین بیماران را تماشا کنید . خیابان ها و کوچه ها و همه گونه اماکن عمومی را سیر کنید و داخل خانه ها شوید و از کارگاه ها دیدن کنید و خلاصه همه جا را بگردید ، خواهید دید : نگاه های غیر عادی چشمان و تکلّم های بریده و خنده های صوری شبیه به انعکاس جبری آینه ای ناآگاهانه ، و همچنین انواعی از خود بیگانگی ها ، مردم را چنان در بیچارگی و بینوائی فرو برده است که گوئی همه آنان در حال چشیدن و تحمل کیفری نابخشودنی بسر می برند
🔹 "خاصیت حق آن است که تا ابد زیبا و خالص بماند" #ویکتور_هوگو
🌿 گمان نمیرود که ستمکاران و زورگویان خودخواه تاریخ ، از این مطلب ابراز ناخشنودی کنند ، زیرا آنچه که آنان را ناراحت میکند اینست که حق وارد میدان عمل شود و انسان ها حق و عدالت و صدق را هم که سه نمود اساسی حق اند ، از آنان مطالبه نمایند و الا حق مجرد در ذهن های تجرید طلب یا در اوراق کتابها ، مانند صدها تابلوی زیبا از حضرت عیسی و حضرت محمد و حضرت علی (علیهم السلام) در خانه ها ، چیزی نیست که مورد نفرت ستمگرترین مردمان بوده باشد؛ شاید در همه تاریخ ، شماره ستمگرانی که حتی از حق دور از عمل که کمترین ارتباطی با کارهای آنان نداشته باشد ، اظهار ناراحتی کنند ، از شماره انگشتان تجاوز ننماید . ما با تمام جرئت در برابر هوگو می توانیم بگوئیم :
🔸 خاصیت حق آنست که در عمل وارد شود ، و رشد کمال آدمیان را تضمین نماید و از سقوط مردم در منجلاب تبهکاری ها و از تسلیت به اینکه ما تابلوی زیبای حق را در خانه مان نصب نموده ایم ، جلوگیری نماید...
باید پذیرفت که ممکن است یک سیلی بناحق بر رخسار مظلومی سرنوشت حیات ابدی شما را دگرگون بسازد ، چنانکه ممکن است در وضع زندگی یک جامعه تغییراتی به وجود بیاورد...
آنچه که موجب دشمنی و کینه توزی و عداوت میان بشر است مستند به عواملی است که ما نمونه ای از آنها را در اینجا متذکر می شویم :
۱- خود خواهی افراطی که انسان را از برادرانش جدا می کند و آن دو را مانند دو دشمن خونخوار رویاروی هم قرار می دهد ، این صفت پلید معلول دوری از خدا است که اساسی ترین عامل وحدت انسانها است .
۲- #نژاد_پرستی است که می تواند آتش خصومت را میان گروه های بشر شعله ور بسازد .
۳- قدرت پرستی و سلطه جویی بر دیگر انسانها که ناشی از هدف دیدن خویشتن و وسیله دیدن دیگران می باشد .
۴- جهل به ارزش های عالی انسانی .
۵- جهل به حقیقت دین و هدفها و علل آن ،
بنابر این ، جنگهایی که دود از دودمان بشر در می آورد ، امور مزبور بوده است که برای توجیه خویشتن ، به دفاع از دین و حق و عدالت تمسک می کند . او با این حرکت نابخردانه خود به بهانه دین و حق و عدالت، همین حقایق را نابود می سازد؛ و با توجه به این حقیقت است که ما می توانیم به خطای بعضی از مورخینِ جنگهای صلیبی آگاه شویم که گمان کرده اند یگانه علت جنگهای صلیبی انگیزه های دینی بوده است . حقیقت این است که زعماء و فرماندهان آن جنگها توانسته بودند دین را بهانه نموده و یکی از فجیع ترین آدمکشی ها را که سه یا چهار قرن طول کشیده و خون بیگناهان را به زمین ریخته و موجب ناگواری ها و مصیبت ها گشته است براه بیندازند.
🌿 روایتی است از حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام که فرموده است :
لا یرد ملکوت الرب الاعلی من لم یولد مرتین (کسیکه دوبار متولد نشود ، به ملکوت پروردگار اعلا وارد نمیگردد) .
مقصود از تولد دوم انسان عبارت است از آغاز خودسازی اختیاری . توضیح اینکه تولد نخستین آدمی همان زاییده شدن طبیعی او است از پدر و مادر . انسان با این تولد نخستین از یک جریان جبر تکوینی عبور میکند و در میان انبوهی از قوانین طبیعت به حرکت طبیعی خود ادامه میدهد . انسان با این تولد و حرکت نه وارد منطقه ارزشها میشود و نه توانائی آشنائی با سطوح شفاف و ابعاد و اصول عالی انسان و طبیعت را دارا میباشد . ورود انسانها در منطقه مزبور و تحصیل توانائی آشنائی مذکور ، از موقعی شروع میشود که انسان شروع به خودسازی مینماید . این است تولد اختیاری و اینست آغاز من هستم و از همین موقع فصل ورود به ملکوت و مشاهده جمال و جلال الهی شروع میشود . از این هنگام حقیقت عدالت چهره ربانی خود را به انسان نشان میدهد و گذشت از لذایذ در راه پیشبرد حیات معقول انسانها ، طعم واقعی خود را قابل درک میسازد . آن نور الهی که در مباحث پیشین مطرح کرده بودیم از این افق سرمیکشد . بلی با ورود به این مرحله است که آدمی شایستگی رؤیت ملکوت جهان را دارا میشود و از ظواهر عالم خلقت به عظمت های عالم امر نفوذ پیدا میکند .
💠 Jesus Christ is quoted to have said: " s/he who is not born for the second time s/he will not enter the kingdom of heavens". By second birth Jesus refers to the beginning of voluntary self_building. Explanation: the first birth of man is human natural birth from a mother and a father. By this birth man embarks upon the path of evolutionary determinism and continues his natural movement via a mass of natural laws. By this birth and movement man neither enters the realm of values nor he ever acquires the ability to acquaint himself with the transparent layers and noble aspects and principles of man and nature. The entrance of human individuals into the mentioned realm and acquisition of this acquaintance begins when man starts to build himself. This is what we call it voluntary birth and by this, Jesus takes form. This is the very inception of the season of entering the kingdom of heavens and beholding divine beauty and majesty. Since then the truth of justice reveals its sacred face to man and avoiding carnal pleasures for the sake of pursuing intelligible life makes its real taste perceptible ... Yes, by entering this stage the becomes qualified to behold the kingdom of heavens and discovers majesties beneath the appearances. M. T. J’afari , A commentary of Nahjulbalagheh, vol. 8 Merry Christmas
معمولا گمان می کنند اگر نان و لباس و مسکن آدمی براه افتاد ، او به ایده آل حیات دست یافته و از بینوایی و بیچارگی و بدبختی نجات یافته است ، خواه فرهنگ و حقوق و حیات دینی و شئون اجتماعی او سالم باشد و خواه بیمار درک نابجا بودن این تفسیر و زیان های جبران ناپذیری که ببار آورده است ، نیازی به استدلال های طولانی و فلسفه گویی های حرفه ای ندارد ، بلکه کافی است که سری به بیمارستان های روانی فراوان جوامع امروزی بزنید و بیخوابی های دردآگین بیماران را تماشا کنید . خیابان ها و کوچه ها و همه گونه اماکن عمومی را سیر کنید و داخل خانه ها شوید و از کارگاه ها دیدن کنید و خلاصه همه جا را بگردید ، خواهید دید : نگاه های غیر عادی چشمان و تکلّم های بریده و خنده های صوری شبیه به انعکاس جبری آینه ای ناآگاهانه ، و همچنین انواعی از خود بیگانگی ها ، مردم را چنان در بیچارگی و بینوائی فرو برده است که گوئی همه آنان در حال چشیدن و تحمل کیفری نابخشودنی بسر می برند
یک اشتباه بزرگ در شناخت های انسانی ما وجود دارد که اشکال های فراوانی را در تشخیص حیات مطلوب ما بوجود آورده است . این اشتباه عبارت است از تفسیر نابجایی که برای کلماتی مانند بینوایی و بیچارگی و بدبختی و سیه روزی و سقوط صورت میگیرد . معمولا این کلمات در افراد یا جوامعی بکار برده میشود که فقط از نظر اقتصادی محروم می باشند . اگر شکمی گرسنه و تنی برهنه باشد ، بینوا و بیچاره است ، و امّا اگر شکم سیر و بدن پوشیده باشد ، زندگی ایده آل بوجود آمده است خواه اخلاق صحیحی وجود داشته باشد و خواه زندگی در لجن پلیدی ها غوطه ور گردد ، یا نه .
آه آه از دست صرّافان گوهرناشناس هر زمان خرمهره را با درّ برابر میکنند
هیچ سدّی در مسیر تکامل یک اجتماع محکم تر از این مقایسه نابکارانه نیست که سازندگان جامعه با ساخته شده گان محیط های محدود یکی شمرده شوند و انسانهای پیروز بر زمان با انسان نماهای مغلوب زمان در یک دیدگاه قرار بگیرند درست است که در دوران هر یک از ائمه معصومین افراد معدودی وجود داشتند که درّ ها را از خمره ها تشخیص داده و تفکیک می کردند . امثال ابوذرها و مالک اشترها و عمار بن یاسرها با تمام خلوص و صفای درونی ، پیرامون آن پیشتازان کاروان الهی را می گرفتند ، ولی اکثریت های چشمگیر که آلات و ابزار ناخودآگاه خودطبیعی و عوامل ساقط کننده محیط و اجتماع بودند ، آنان را از دیدگاه خود می نگریستند
#پای_مکتب_علامه_محمدتقی_جعفری مسلم است که در همه جوامع و همه دوران ها مخصوصا در آن جمعیت هائی که پیامبران و خداشناسان وجود داشته اند ، جایگاه های مخصوصی برای عبادت و تفکرات معنوی ساخته شده است . این معابد در حقیقت رصدگاه هائی برای نظاره به بی نهایت و ایجاد رابطه میان بی نهایت بزرگ (خدا) و بی نهایت کوچک (انسان) می باشند . در این رصدگاه ها است که آدمیان بدون واسطه با خویشتن روبرو می شوند و با امواج مقدس وجدان خویش با خدا به راز و نیاز می پردازند . در هیچ یک از جایگاه ها و مسکن هایی که بشر با دست خود می سازد ، مصالح ساختمانی از آنچه که هستند ، تغییری پیدا نمی کنند ، مگر مصالح ساختمان معابد که با آجر بالا می رود و مبدل به روح و جان شفاف می شود و انوار الهی را در دل ها منعکس می سازد این معابد مانند چشمه سارهائی زلال در میان سنگلاخ ها و دشت های سوزان زندگی حیوانی آدمیان قرار گرفته است . انسان ها با شستشو در این چشمه سارها طراوت و شادابی روح را درمی یابند
کعبه در جایگاهی بنا شده است که هیچ گونه وسیله تفریح و مناظر طبیعی خوشایندی ندارد . سنگلاخی در میان اقیانوسی از ریگزارها و دیدگاه های خشن که مجالی به اندیشه های گسترده و عمیق و فوق ضرورت های زندگی معمولی نمی دهد . حکمت بالغه ایست که کعبه را در این جایگاه خسته کننده قرار داده است که انسان ها از محیطهای زیبا و خوش آب و هوای بهشتی روی به آن بیاورند و هدف جز چشیدن طعم تکلیف نداشته باشند . در حجّ خانه خدا هیچ یک از عوامل طبیعی و نفسانی و اجتماعی دخالتی در انجام تکلیف نمی کند ، بلکه در آن تکاپو ، انسان است و خدایش که رویارویش قرار گرفته است
آری ، اینست قانون زنجیری معصیت های متوالی که مادامیکه علت ارتکاب معصیت وجود داشته باشد "که در شیطان تکبر و حسادت بود"هر جرمی را که مجرم مرتکب میشود ، برای تصحیح کار غلط خود و یا برای اشباع حس انتقام به جرم دیگری مرتکب میشود
"من می دانم آنچه را که شما نمی دانید" ای فرشتگان ملکوتی ، گمان مبرید که هدف خلقت عالم هستی عبارت است از تسبیح و تقدیس در اشکال معین که شما انجام می دهید . من چه نیازی به این عبادت و ذکر و سجده دارم که آن ها را هدف آفرینش هستی قرار بدهم . عظمت ها و امتیازات بی نهایتی در سطوح و انواع موجودات بروز خواهد کرد که شما نمیدانید . تصور اینکه همه اجزاء عالم هستی با ابراز امتیازات و عظمت ها در جریان خویش مشغول تقدیس هستند ، برای شما دشوار است . و تصور اینکه حرکت کمالی این موجودات ذکر و تسبیح نامیده می شود ، از فهم شما بالاتر است . به همین ترتیب عظمت علم و معرفت و تکامل از روی اختیار ، والاتر از افق دریافت های شما می باشد .
آیا هیچ می دانید که یک حرکت رو به کمال از روی آزادی و اختیار اگر چه آن حرکت کوچک باشد ، چیست ؟ بدانید که همین حرکت است که آدم و فرزندان او را شایسته خلافت خداوند در روی زمین خواهد کرد . آن حرکت که با علم و معرفت اشباع ، و با اختیار به وجود می آید ، جزئی از آهنگ اعلای هستی است که به مقتضای فیض ربّانی خداوند به وجود آمده است .
شاید بتوان گفت : در میان نوابغ و بزرگانی که چه در گذشته و چه در دوران معاصر برای شناخت علی علیه السلام و طرح شخصیت او در میان جوامع ، به فعالیت پرداخته اند ، کمتر کسی مانند #مولوی دیده می شود که ابعادی متنوع و سطوحی بسیار با عظمت از امیر المؤمنین علیه السلام را ولو اجمالا درک و مطرح نموده باشد .