«هیچ چیز بیرون از خود ما نیست»
ندای عزیزم،
سی تیر ۱۴ سال پیش،
با تو فقط یک چهارراه فاصله داشتم. روز قبل، فرمان کشتار در خطبهی مرگ داده شده بود و افسارها رها.
تا آن روز چنین خشونتی خود به چشم ندیده بودم.
فردی که تو را کشت وقتی دید در حلقهی محاصره مردم است فریاد زد من نفهمیدم چطور شد. او در دستان مردم بود. اما مردم مثل او نبودند و رهایش کردند.
عباس بعدها در در دادگاه به پدر و مادر
ندا گفت« در راه رضایت
آقا و به فرمان او، سر شما رو هم میبرم»
میگویند عباس نام خود را عوض کرد و ترفیع گرفت و اکنون به صورت ناپدید زندگی میکند.
ندای عزیزم، آنکه نه به
« انسان و انسانیت» در وجود خودش،
که به وجود مقام و عظمایی بیرون از خود باور دارد، وجدانی ندارد و هر کاری برایش مجاز است.
پس از رفتن تو، عباسها را درندهتر تربیت کردند طوری که بتوانند ابوالفضل شانزده ساله را هفتاد گلوله بزنند و تن بیجانش را لگدباران کنند.
درست است که عباسها درندهتر و بیشتر شدند اما ما هم بیشتر شدیم،
بسیار بسیار بیشتر.
سارتر عقیده داشت، زندگی باید معنایی داشته باشد اما ندای عزیزم، من باور دارم این خود ماییم که به زندگی معنا می دهیم. هیچ چیز بیرون از خود ما نیست.
باور دارم «وجود داشتن» به معنای آفریدن زندگی خود است.
عباس و دیگر آتش به تنبانها، دنبال معنای وجودشان در وجودی بیرون از خویشتناند، برای همین چنین بیوجوداند و مهمترین گوهر وجودی انسان، یعنی «وجدان» را به بهای مفتمیفروشند.
ندای عزیرم، به ما نگاه کن که چقدر تغییر کردیم. آنقدر که سالهاست دیگر نه به دنبال رای خود، که در حال آفریدن زندگی خودایم. در حال آفریدن دوبارهی سرزمین خود. ما در برابر آن «بیوجودان»، «وجود» داریم، وجودی با وجدان بیدار.
هر پادشاهی بر درفش کاویان نشانی افزود.
و این نگاه زیبای تو، نشان ماست بر درفش کاویانمان. نگاه کن که چه زیبا در اهتزازی.
«زهرا عبدی»
https://t.center/Abdinovelist#ندا_آقا_سلطان #مهسا_امینی #نه_به_جمهوری_اسلامی .