نامش "گوهرعشقی" است و من که داستاننویسم به کمتر اسمی برخوردهام که اینهمه اسمِ قهرمان قصه، به قصهاش ربط داشته باشد. اینهمه عشق در کسی گوهر شده باشد. در هیچ قصهای نخواندم که کسی اینطور «گوهر عشقی» شده باشد.
او برای من قهرمان قصهی عاشقانهای است که هرگز پایان قصهی عاشقانهاش را نقطه نگذاشت و اجازه نداد هیچکس آن نقطه را بگذارد. او به اندازهی همان نقطهی نگذاشته، بر جهان تاثیر گذاشته است و شگفتا از این پایان باز.
او به خاطر همان نقطهی نگذاشته، صاحب یکی از عاشقانهترین قصههای دنیاست.
او نگذاشت کسی اختیار آن نقطه را به دست بگیرد. باور میکنید یا نه، تفاوت کسانی که صاحب قصهاند و کسانی بیقصه ماندهاند به همین نقطه است. او با تنها چیزی که داشت، با یک قصهی عاشقانه، با همین یک نقطه،
#علیه_فراموشی ایستاد و سرنوشت قصهی عاشقانهاش را خود به دست گرفت.
بسیاری آن نقطه را میفروشند، بسیاری فراموش میکنند و کماند کسانی که با عصا لنگان لنگان در عاشقانهترین قصه گام برمیدارند و آن نقطه را میگذارند سرِ سُویدای قلبشان.
سویدا را نقطهی سیاهی میدانند که گوشهی دل است. این زن گوشهی دلش، ستارش است. با هر گام، با هر تقتق عصا به ستارش میگوید :
سویدای دل من تاقیامت
مباد از شوق سودای تو خالی .
قصهی عاشقانه یعنی قهرمان داستان آن نقطهی پایان را منطبق کند بر سویدای قلبش.
او حالا بسیار ناتوان گام برمیدارد. با عصا به دیدار مادر پویا بختیاری رفته است. این زن این قصهی عاشقانه را در دلم گام میزند. هر زمان که چشمانش را دیدم، زندگی در آن میدرخشید.
چهرهی این زن میتواند مردهی مرا از گور بیرون بکشاند و بر سر مزار خودم برقصاند، بس که این زن زندگی است. بس که عاشق است. بس که چشمانش یک
روایت عاشقانهی تمامعیار است.
تا به حال تجربه کردهاید چشمان کسی در شما زندگی کند؟ چشمان این زن در من زندگی میکند. بس که گوهر عشقی است.
«زهرا عبدی»
آدرس کانال
https://t.center/Abdinovelist#علیه_فراموشی #ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #زهرا_عبدی #روایت_عاشقی #ناهید_شیرپیشه #پویا_بختیاری #آبان_خونین .