روضه

Channel
Logo of the Telegram channel روضه
@rozeh_1Promote
18.88K
subscribers
❖﷽❖ کانال اشعار اوج روضه کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است ♦️ کانال مرثیه: @marsiyeeh 🔹 ارتباط شاعران با ما: @heydari_am_man 🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات: @navay_roze
بهار عمر علی
علی ساعتچی و علیرضا ایمانی
«بهار عمر علی»
فاطمیه ۱۴۴۶

💠 نذر فرج منتقم مادر

🎤 علی ساعتچی
🎤 علیرضا ایمانی


📝 شاعر: ایمان عاقل

🎛 طه فاطمی
🎙 استوديو ۱۴
تهیه شده در رسانه پرتو

#فاطمیه #حضرت_زهرا ▫️

📲 https://t.center/partowmedia
📲 https://t.center/kanonquran_atu
📲
https://t.center/saatchi_poems
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥«بهار عمر علی»
  فاطمیه ۱۴۴۶

💠 نذر فرج منتقم مادر

🎤 علی ساعتچی
🎤 علیرضا ایمانی

📝 شاعر: ایمان عاقل

🎛  طه فاطمی
🎙 استوديو ۱۴
تهیه شده در رسانه پرتو

🖼️ کیفیت متوسط
📎 دسترسی به نسخه باکیفیت

#فاطمیه #حضرت_زهرا ▫️

📲 https://t.center/partowmedia
📲 https://t.center/kanonquran_atu
📲 https://t.center/saatchi_poems
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#حضرت_زهرا

آنچه مادر می کشد،دردش به دختر می رسد
گر بیفتد مادری ، دختر خجالت می کشد

دست این از دست آن و...دست آن از دست این....
آه....دارد همسر از همسر خجالت می کشد

هر کجا حرف "در" و "دیوار" و...از این چیزهاست
چشم خشک از چشمهای تر خجالت می کشد

علی اکبر لطیفیان

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

یک در محکم برای خانه قیمت میکند
مرگ قادر نیست کاری را که حسرت میکند

با تمام غصه ها بر سجده می افتد علی
بنده وقتی بنده باشد شکر نعمت میکند

باز دارد می رود چاهی بنا سازد علی
مرد وقتی گریه دارد زود خلوت می کند

ناسزا پشت علی گفتن چه تکراری شده
بد همیشه پشت فرد خوب غیبت میکند

چند روزی میشود در گوشه ای میشیند و
به قنوت فاطمه با گریه دقت میکند

بغض میگیرد گلوی مرد خیبر را خدا
چادر خاکی زهرایش که صحبت میکند

قسمتی سهم علی بقیه سهم دخترش
این زمانه از چه غم اینگونه قسمت میکند

آه میبینم کنار پیکر لب تشنه ای
خواهر لب تشنه ای احساس غربت میکند

آن طرف تر چادر و خلخال قسمت میکند

علی حسنی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد
این حادثه بر هیچ کجای تو نگیرد

بین نفس سینه ی من فاصله افتاد
تا اینکه در این شهر صدای تو نگیرد

تا این سپر تا شده ات فایده دارد
ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد

پهلو زدم آنقدر که مسمار بیفتد
تا موقع رفتن به عبای تو نگیرد

افتادن من در وسط کوچه صدا کرد
آری خبری نیست برای تو نگیرد

من شیشه سپر میکنم امروز برایت
تا سنگ سر کوچه به پای تو نگیرد

تو خواستی اینبار فدایم شوی اما
من خواستم اینبار دعای تو نگیرد

علی اکبر لطیفیان

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت
دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت

غصه اسلام را می خورد جای نان شب
انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت

شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟

خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت

بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت

صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد
آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت

یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت
بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت

علی اکبر لطیفیان

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد
به رویِ شانه‌یِ زینب سَرِ تو می‌اُفتد

بگیر چهره ولی عاقبت که می‌دانم
نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو می‌اُفتد

حسین پا شُد و یک دفعه پیشِ تو اُفتاد
از آن به بعد ببین دخترِ تو می‌اُفتد

کَمر خمیده‌یِ این خانواده پا نَشَوی...
که باز ساقه‌یِ نیلوفرِ تو می‌اُفتد

بخواب سُرفه برایَت بَد است می‌شِکنی
تَرَک به هر طرفِ پیکرِ تو می‌اُفتد

تو خنده میکُنی و شهر هم که میخندد
نگاهِ جمع که بر شوهرِ تو می‌اُفتد

حواسِ من به درِ خانه بود می‌گفتم
اگر که در شِکَنَد بر سرِ تو می‌اُفتد

شکسته شد در و از آن به بعد میبینم
هنوز خون رویِ بسترِ تو می‌اُفتد

نبود باورم اینکه مقابلم آنجا
که ردِ شعله رویِ معجر تو می‌اُفتد

فقط سفارشِ پیراهن است و زیرِ گلو
همینکه چشمِ تو بر دخترِ تو می‌اُفتد

حسین را تو بغل میکنی و میخوانی
چقدر لطمه به انگشترِ تو می‌اُفتد

عزیزِ من به زمین می‌خوری و می‌بینی
درست پیشِ سَرَت مادرِ تو می‌اُفتد

حسن لطفی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان

زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان

دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست
تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان

تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند
ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان

این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان

کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان

آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان

رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان

علی اکبر لطیفیان

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

شكسته تر شده و دست بركمر دارد
 چه پيش آمده ! آيا حسن خبر دارد؟

 به گريه گفت كه زينب مواظب خود باش
 عبور كردن از اين كوچه ها خطر دارد

 شبيه روز برايم  نرفته روشن  بود
 فدك گرفتن از اين قوم  دردسر دارد

 گرفت دست مرا مادرم... نشد...نگذاشت...
 تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد

 شهود خواسته از دختر نبي خدا
 اگرچه ديده سندهاي معتبر دارد

 سكوت و صبر و رضاي خدا به جاي خودش
 ولي اگر پدرم ذوالفقار بردارد...

 كسي نبود به معمار اين محل گويد
 عريض ساختن كوچه كي ضرر دارد!؟

وحید قاسمی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

ما چه می فهمیم اندوه در و دیوار را
ما چه می فهمیم اشکِ چشم های تار را

ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است
پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را


مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها
یا بگویم داستان میخ کج رفتار را

پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود
طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را

آتش آورده ست پشت خانه ی وحی خدا
با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را

کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد..
زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را

ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی
دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را

احسان نرگسی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

لگد ها را بدونِ هیچ ترسی از خدا میزد
صدای مادری را می شنید و بی حیا میزد

تمامِ کینه را در دست هایش جمع میکرد و
فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد

عجب آغوشِ گرمی داشت محسن آن زمانی که
میانِ شعله ها با مادر خود دست و پا میزد

غلاف و میخ و مسمار و درودیوار و خاکستر
نمک بر زخم های فاطمه هر یک جدا میزد

در افتاد و چهل نامرد جنگی...بر سر زهرا
نمی دانم چه آمد که صدای فِضّه را میزد

علی‌ علی‌ بیگی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

عالم عیان شد از عدم با ذکر یا زهرا مدد
زد حرفِ کُن را حق رقم با ذکر یا زهرا مدد

از خشت و گل روز ازل آدم اگر شد آدمی
از حق مُسَخَر شد به دم با ذکر یا زهرا مدد

گندم کجا جنت کجا تقدیر حق بوده چنین
تا، رَه دِهَندَش در اِرَم با ذکر یا زهرا مدد

در وَرطه گاه امتحان سودای بیداد خلیل
در قلب آتش زد قدم با ذکر یا زهرا مدد

یونس میان بطن حوت ساحل کجا دریا کجا
خارج شده از قعر یَم با ذکر یا زهرا مدد

نوح بلا دیده کجا عرشه کجا کشتی کجا
بنموده حق بر او کَرَم با ذکر یا زهرا مدد

بر مکر اسرائیلیان بیضا کجا موسا کجا
آسوده گشته از اَلَم با ذکر یا زهرا مدد

بهر شفا مرده گان عیسا به درگاه خدا
شده قامتش پیوسته خَم با ذکر یا زهرا مدد

از جاه و شان مرتبت نزد همه پیغمبران
گشته سلیمان مُحتَشَم با ذکر یا زهرا مدد

ره زد سوی عرش عُلا احمد به معراج خدا
نزد ملک شد مُحترم با ذکر یا زهرا مدد

وقت ظهور هل اتی شد فاطمه بنت اسد
وارد به میعاد حرم با ذکر یا زهرا مدد

بر دوش ختم انبیا حیدر اگر بنهاده پا
بشکسته در کعبه صنم با ذکر یا زهرا مدد

بگرفت از زهرا بله با اذن حق شام الزفاف
میر عرب فخر عجم با ذکر یا زهرا مدد

الیوم اکمَلتُ لَکُم بَلِّغ برای ماسوا
اتمَمتُ شد خیر النعم با ذکر یا زهرا مدد

حتی میان کوچه زد زهرا پی حیدر قدم
با کوله بار درد و غم با ذکر یا زهرا مدد

هنگام غسل فاطمه شد مرهم زخم علی
تا دیده بگذارد بهم با ذکر یا زهرا مدد

با دیدن جَرح و کفن جاری شد اشک مرتضی
از ظلم و بیداد و ستم‌ با ذکر یا زهرا مدد

تشیع نور فاطمی در شام تار بی دلی
بر شانه اش ام الامم با ذکر یا زهرا مدد

تحویل دست مصطفی بار امانت شد اگر
پروانه ی خونین بدن با ذکر یا زهرا مدد

صبح جزا طره بدان بر جرم عصیان می کشد
از لطف خود یزدان قلم با ذکر یا زهرا مدد

امیر سهرابی
طره اصفهانی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در

وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در

جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر
خستگی های پیمبر همه شد یکجا در

شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی
که برایش به خدا هست علی تنها در

می نشستند یتیمان همه شب منتظرش
خیره بر در همگی تا بزند بابا در

چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی
کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در

شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم
ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در

نکند در غزلم بسته شود دستانش
نکند در غزلم باز شود با پا در

میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟!

آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه
فکر کردند که دیوار یکی شد با در

آه! سادات ببخشند ولی خورد زمین
در همین فاصله هم کنده شد از لولا در

رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا
تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در

بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی
وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر

کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر
اندکی تاب میاورد در آن غوغا در

آه! ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی
رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در

ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه
جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در

با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه
تا کمی باز کند روی همه دنیا در...

محسن کاویانی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

حیدر آیینه دار زهرا بود
هر نفس بی قرار زهرا بود

خانه ی ساده و گلین علی
جنت و نوبهار زهرا بود

مرتضی پشت در که در می زد
 در دلش انتظار زهرا بود

در یمین و یسار عرش خدا
نام حیدر کنار زهرا بود

اگر احمد دو دست او بوسید...
امر پروردگار زهرا بود

چشمه های کرامت حسنین
همه از چشمه سار زهرا بود

چرخش کائنات از اول
همه گرد مدار زهرا بود

نور دادن به عالم امکان
کار لیل و نهار زهرا بود

گفت روحی فداک یا مولا
این سخن افتخار زهرا بود

نام حیدر اگر به مآذنه رفت
همه از اعتبار زهرا بود

آنچه ما را گدای فاطمه کرد
کرم بی شمار زهرا بود

جنگ می کرد با سلاح سخن
خطبه ها ذوالفقار زهرا بود

آنچه برد آبروی اهل نفاق
خطبه ی شاهکار زهرا بود

ظلم می دید بی عدد که مگو
غربتی در دیار زهرا بود

آنچه آتش به قلب حیدر زد
گریه ی زار زار زهرا بود

بی علی زندگی نمی ارزد
این حقیقت، شعار زهرا بود

دیدن غربت و غم مولا
علت انکسار زهرا بود

در دل دود و آتش نمرود
مرتضی شرمسار زهرا بود

کفر آتش بیار معرکه شد
میخ هم ، هم جوار زهرا بود

ضربه ای خورد و پشت در افتاد
فضه آن لحظه یار زهرا بود

آن غریبی که بسته شد دستش
همه دار و ندار زهرا بود

از دل کوچه تا در مسجد
وسعت کارزار زهرا بود

از دل کفر، برد ایمان را
فقط این کار ، کار زهرا بود
 
بی علی رفت و با علی برگشت
کار در اختیار زهرا بود

آنچه در راه حق نمی لرزید
قدم استوار زهرا بود

سد راه سقیفه در آن روز
عزت و اقتدار زهرا بود

آن سوالی که ماند بی پاسخ
سنگ قبر مزار زهرا بود

تا زمانی که شد دوتا فرقش
مرتضی سوگوار زهرا بود

آنچه بعد از سقیفه غارت رفت
همه ایل و تبار زهرا بود

مجتبی شکریان

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

در خورد به او...به آسمان بویش رفت
آتش به سرش رسید و گیسویش رفت

من بودم و خواهر و برادرهایم
دیدیم که مسمار به پهلویش رفت

سید حسین میرعمادی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

چند ضربه به در خورد، زجایش اُفتاد
مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد

پدری آب شد از شانه عبایش اُفتاد
در آتش زده روی سر و پایش اُفتاد

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

شمعم که آب کرده مرا شعله های در
بسته دَرِ اُمید به من ماجرای در

مانند درد سر شده این دردِ سر مرا
بد جور خورده بر سر من تخته های در

یاسم که ساقه ام پُره از یادگاری است
خورده غلاف پیکرم از لا به لای در

شبها ز خواب ناخوش و پُر درد می پرم
با یاد داغ محسنم و با صدای در

در بود و شعله بود و لگد بود و ازدحام
من بودم و شرار غم از جای جای در

از خیبر عقده داشت به دل در که کنده شد
این در شد انتقام بدی در اِزای در

شد باعث تمامی این زخم کاری ام
آن میخ تعبیه شده روی بنای در

یارب به وقت غسل به داد علی برس
چون پُر ز تاول است تنم از دمای در

بی مادری زینب من گردن در است
عُمر کم مرا بنویسید پای در

مجتبی صمدی شهاب

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش، بال و پرم تیر کشید

چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار، سرم تیر کشید

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

سینه ی زخمیِ مسمار عواقب دارد
ضربه های در و دیوار عواقب دارد

بعد از آن کوچه ی باریک و قباله وقتی
می شود حادثه تکرار عواقب دارد

هیزم و شعله و دود و لگد وشش ماهه
مادر و حمله ی اغیار عواقب دارد

به زمین خوردن مجنون که امری عادیست
چون طرفداریِ از یار عواقب دارد

به زمین خورده و پا میشود از جا زهرا
خانه داریِ به ناچار عواقب دارد

قامتش خم شده حیدر به خدا حق بدهید
دیدن بستر بیمار عواقب دارد

مادری می رود اما به نظر سخت تر است
رفتن میر و علمدار عواقب دارد

بر سر عمه ی سادات همه سنگ‌ زدند
زینب و کوچه و بازار عواقب دارد

علی‌ علی بیگی

@rozeh_1
#حضرت_زهرا

پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست
مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است

دوش دیدم، که زینب به حسینم می گفت
که تماشای کتک خوردن مادر سخت است

یک زن و آنهمه نامرد خدا صبر دهد
چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است

پشت در بودم و ای کاش، میگفت یکی
که زن حامله را ضربه این در سخت است

@rozeh_1
Telegram Center
Telegram Center
Channel