حساب دل از منطق جداست ...
🍁🍂منطق حرف دل را نمی فهمد؛ در منطق باید دو دوتا چهارتا کنی ، چرتکه بیندازی که سودش به زیانش بچربد اما دل که این ها را نمی فهمد.
وقتی قرار شد به سفر راهیان نور بروم ، همه
گفتند: قطعا به تو سخت خواهد گذشت؛ می گفتند: گرمایش که طاقت فرساست ؛ خواب و خوراکت هم که مشخص نیست؛ کسی هم که نیست هوای تو را داشته باشد ؛ اصلا قرار است به تو سخت بگذرد ، چون باید بزرگ شوی و رشد کنی ...
راست می گفتند ؛ بزرگ شدن سختی می خواهد.
وقتی رسیدیم، دل خیلی هایمان گیر کرد .
کسی همراهمان شد، شاید از همان امداد غیبی هایی که در زندگی خیلی جاها به سراغمان می آید تا دستمان را بگیرد ؛ از همان ها که گاهی هم اجازه می دهد تا شانه های نحیفمان به او تکیه کند.
اما این یکی فرق می کرد ؛ دل هایمان را تسخیر و اشک به چشمانمان هدیه کرد...
اشکی که خبر از فراغ یار می داد ؛ عاشق که می شوی تازه چشمانت باز می شود ؛ اتفاقاتی را می بینی که دیگران نمی بینند ،
صداهایی می شنوی که دیگران نمی شنوند ؛ خلاصه حسابی مجنون می شوی ؛ جنونی که آگاهی و رشد به همراه دارد ؛ اکنون قلب و روح خیلی هایمان آنجاست و جسممان در اینجا ...
چه قدر دردناک است ، روحت جای دیگر زندگی کند و جسمت جای دیگر ... اما این درد لذت دارد.
📝نویسنده : زهرا سبزیان
🎨نقاشی دیجیتال : فائزه احمدی
🔍ویراستار : غزاله اسدی
۲۰ اسفند ماه
" روز راهیان نور"
🔉کانون فیلم و رسانه
🏢 دانشگاه بین المللی امام رضا (ع)
@resane_iru