🌿🌾🌿«وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا».
و مردم ديدهام را دست ميبدارم تا چون چشمة خشکيده آبي در آن نماند و اشکي که دارد بريزاند.
گونۀ دوم اشكهاي اميرالمؤمنين(ع) را بايد در جايي ديگر مشاهده كرد؛ آنجا كه با دختركي يتيم روبه رو ميشود كه پدرش در ركاب حضرت و در ميدان نبرد به شهادت رسيده است. حضرت با مشاهدۀ وضعيت رقّتبار او و خواهرش اين دو بيت را ميخواند:
مَـا إِنْ تَأَوَّهْتُ فِي شَيْءٍ رُزِئْتُ بِهِ
كَمَا تَأَوَّهْتُ لِلْأََطْفَالِ فِي الصِّغَـرِ
قَدْ مَاتَ وَالِدُهُمْ مَنْ كَانَ يَكْفُلُهُمْ
فِي النَّائِبَاتِ وَ فِي الْأََسْفَارِ وَ الْحَضَرِ
من در هيچ يک از مصائب و بلاهايي که به من رسيده است آه نکشيدهام، مانند آهي که براي اطفال يتيم در زمان کودکي آنها سر دادهام. پدر آنها مرده است؛ همان کسي که در سختيهاي زندگي در سفر و حضر آنها را [ياري و] کفالت مينمود.
هيچ صحنهاي در اين دنيا قلب علي(ع) را همچون ديدن صحنۀ گريستن فقير و يتيمي بيكس نميآزارد و تكان نميدهد. اين بزرگترين چيز در اين دنياست كه اشك اميرالمؤمنين(ع) را جاري ميكند.
بنابراين علي(ع) دو گريه دارد؛ گريهاي براي خدا و گريهاي براي خلق. يك سوز علي فراق از سرمنزل حقيقي و سوز ديگر او سوز خلق و گريستن بر مظلوميت و محروميت بندگان خداست.
نكتۀ مهم ديگري كه در اينجا بايد به آن پرداخت اين است كه بدانيم ارزشِ اشك، ذاتي نيست؛ بلكه به چيزي است كه اشك بر آن نثار ميشود، درست مانند حُب كه به ميزان ارزشمندي محبوب، ارج و منزلت مييابد. ارزش انسانها به اندازۀ همان چيزي است كه به آن وابستگي و تعلّق خاطر نشان ميدهند:
تا در طلب گوهر كاني كاني
تا در هـوس لقمة ناني ناني
اين نکتة رمز اگر بداني داني
هر چيزي كه در جستن آني آني
كسي كه محبوبش جاذبههاي دنيوي و متاع پست اين جهاني است، ارزشي به همان مقدار دارد. اشك هم چنين حالتي دارد و ارزش واقعي آن معادل با چيزي است كه بر آن نثار ميشود.
فقيهان ميگويند از مبطلات نماز، گريستن براي دنيا در حين نماز است. اگر كسي هنگام نماز، از بدهکاري يا مصيبت يا درد جسمانيِ خود ياد كند و با صداي بلند بگريد، نمازش باطل ميشود؛ اما اگر نمازگزار از لغزشهاي خود ياد كند و اشكي از سر صدق بيفشاند، نهتنها نمازش باطل نميشود، بلكه بر حُسن و مرغوبيت عمل خود ميافزايد؛ يعني همان عملي كه مُبطل بود ديگر باطل كننده محسوب نميشود؛ چراكه انگيزهاي متفاوت در وراي خود دارد.
به تعبيري ديگر، بزرگان اخلاق گريه را بر دوگونه ميشمارند: يكي «بُكاء الذِّلّ» و ديگري «بُكاء العِزّ»؛ اشك ذلت براي شيئي بيارزش و بيبها يا کاري كه ماهيتش ناشناخته است، ريخته ميشود. اين گريه از فرومايگي و خواري نفس نشئت ميگيرد؛ ولي گريۀ عزت سراسر آبرومندي است. اين همان اشكي است كه به تعبير امام(ع) در دعاي پر فضيلت كميل از تمام گريستنها سوزناكتر و جانگدازتر است:
«وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ» .
و زاري کنم مانند عزيز گمگشتگان و با صداي بلند تو را ميخوانم و ميگويم کجايي اي يار و نگهدار مؤمنان اي منتهاي آرمان عارفان.
هنگاميكه كسي با مشاهدۀ ستمديدگي مظلومي گريه سر ميدهد، اين گريه براي او عزّ و وقار به بار ميآورد. در حديث نيز آمده است كه سه چشم در قيامت نميگريند:
چشمي که از محرّمات الهي پوشيده شده باشد، چشمي که در طاعت خدا بيدارخوابي کشيده باشد و چشمي که در دل شب از ترس خدا گريسته باشد.
بخشهایی از کتاب شکروشکایت، شرح نامۀ 45 نهجالبلاغه، محمدعلی انصاری
#متن_مکتوب@rahe_aseman 🌿🌾🌿