سوار بر بال خیال .
گفتگوی من و شاهنشاه ایران .در پگاهان در خیالم
شاه را بر پرسش گرفتم ؟؟؟ شاید مشکل ما نبود تحصیلات و سواد و دانش و آگاهی بود !!!
گفت فرزندم .فردوست را می شناسی ؟؟؟ همان که با من همکلاس بود !!!
نخستین دوره دانشجویان که پدرم راهی فرنگ کرد از بازرگان تا سنجابی را می شناسی ..بیش از پنجاه تن بودند ..چند نفرشان در فکر میهن بودند ..جز بنی احمد و ....و ..!!!؟؟؟
اکبر ولایتی را چطور!!! راستی می دانی پدرش خدمت کار بود و ..همراه فرزندش اورا به دانشگاه فرستاد !!! دیدی چگونه صحنه اعدام را تماشا کرد !!!
از اسماعیل خویی تا شاملو را چطور !!! ..تازه بعد از سی اندی سال او مغذرت خواهی !!! اما دو ایراد گرفت!!! چرا مدرسه و ..نساختم ؟؟؟ هنوز بسیارانی به او می گویند استاد ؟؟؟ از او بپرسید من بیمارستان ساختم پزشک و پرستار از هندوستان و ...اوردم ...بخاطر نبود معلم من سپاهی دانش را بکار گرفتم ! فرض کنید سراسر ایران مدرسه می شد ؟؟؟ معلم از روسیه می آوردم!!! یا از همانجا که دکتر خویی هست کنار شط تمایز با امریه و دوسیه می آوردم؟؟؟
فرزندم آنها که عکس دجال را در ماه گواهی دادند همه دانشگاهی و دکتر پرفسور و استاد ..و بسیاری فرنگ رفته بودند از سنجابی تا بازرگان ..از قطب زاده تا یزدی ...و ..آنها سواران اسب تروا بودند که دروازه شهر را به روی هندوی جادو گشودند ..
چه کسانی امروز می خواهند از بختیار و مصدق قهرمان سازی کنند !!!؟؟؟
آیا مورخان و نویسنده گان که چشم در چشم تاریخ را تحریف می کنند .هنوز نوکر و سر در آخور بیگانه اند و دشمن خانه !!! آیا نمی دانند ؟؟؟ سندهای خیانت مصدق و بختیار را نمی خوانند ..؟؟؟،
آنها که دنبال آزادی بودند و ..چگونه از رکس آبادان تا پشت بام علوی و ...خون جنون در خیابان را ...!!!
۴۱ سال پیش ما در کجای تاریخ بودیم ...امروز در کجای تاریخ ...انان که خودرا به مالیدن به هندو متبرک می کردند و در صف ماچ و بوسه ..آنچه وعده دادند ...!!! به انجام رساندند..؟؟؟ از نویسنده تا کارگردان ..از وزیر و وکیل و آزادی خواهان در زندان !!! همانان که از زندان به حکومت رسیدند و میوه بهمن را چیدند !!!
راستی جنگ یک نعمت بود ؟؟؟ ایران غنیمت بود ؟؟؟ شنیدم هر روز هنوز ..برخی بر گور مزدور مرداد فریاد دارند !!!
غمباد دارند!!!
پول نفت ازاد دارند ؟؟؟
البته ایدئولوژیکی مرز نمی شناسد
همه گنج ها زیر دامن نهند
بکوشند و کوشش به دشمن دهند
شود خوار هر کس که بود ارجمند
فرومایه را بخت گردد بلند
ازین مار خوار اهریمن چهرگان
ز دانایی و شرم بی بهرگان
همی داد خواهند گیتی بباد
نه شرم و نه دانش نه نام و نژاد...
این گفت و رفت ..من ماندم میراث سال سیاه و تکرار قادسی پنجاه و هفت و جنگ نفت که همای سعادت از بام میهن پر کشید رفت..