View in Telegram
🎈 پارت ۵۱🎈 *طناز* باورم نمی‌شد این اتفاقات واقعی بوده باشند و من، یه عمر دور از پدر و مادر اصلیم بوده باشم بغض بدی گلومو چنگ انداخته بود و چشمام خیس اشک بودن .بعد از اینکه جواب آزمایش اومده بود و مارو با حقیقت روبه رو کرد.من  مطمئن شدم که خانواده‌ای دارم و پیش پدر مادر اصلیم برگشتم مادرمو تو بغل فشردمو گفتم : مامان من خیلی سختی کشیدم بدون تو . با دست‌های گرمش موهامو نوازش می‌کرد و با صبوری و مهربونی به تمام حرفام گوش سپرده بود . بعد به من گفت: دختر عزیزم از این به بعد من مواظبتم و من و پدرت نمیذاریم آب تو دلت تکون بخوره البته روبرو شدن با پدرم برای من کمی معذب آور بود. چون مردی که تا حالا ندیده بودمش منو به آغوش کشید و تمام سر و صورتم رو پر از بوسه کرد. جنس بوسه‌های پدرانه حتی از پدر قبلیم هم زیباتر و غیر قابل قیاس بود من می‌دونستم که بوسه پدر و مادر واقعی و به آغوش کشیدن اون‌ها از هر آغوشی امن‌ترو صمیمی‌تره تو تمام مدتی که من از خودم و زندگی ایی که بر من گذشته بود تعریف می‌کردم؛ پدر مادرم با عشق جان به حرف‌های من گوش سپرده بودند و به صحبت‌های من نگاهی نافذ و پر از محبت داشتند، انگار تشنه صحبت کردن با من بودند مادرم بهترین تدارکات رو برای من دیده بود و پدرم از نبود من در زندگیش تعریف می‌کرد. از سختی‌هایی که برای پیدا کردنم انجام داده بود ازگریه‌ها و بی‌تابی‌های مامان و اون شب بهترین شب عمرم بود چون من دیگه احساس بی‌کسی و تنهایی نداشتم
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily