از سوی اقتصاددانان کلاسیک، دو ایراد به مطالعات و آزمایشهای #دانیل_کانمن و #آموس_تورسکی گرفته میشد. اول اینکه بشر در فرایند یادگیری سوگیریهای خود را اصلاح میکند و دوم اینکه افراد در تصمیمات مهم بیشتر به عقلانیت روی میآورند و سوگیریها در تصمیمات کوچک روزمره رخ مینمایند.
#ریچارد_تیلر میگوید این دو ایراد متناقض است. ما معمولاً در تصمیمات کوچک و خردمان (مانند خرید از سوپرمارکت) فرصت تکرار و یادگیری داریم و معمولاً تعداد تکرار اقدامات مهم اقتصادی زندگیمان بهقدری کم است که فرصت یادگیری فراهم نمیشود. تیلر میگوید یکی از این دو ایراد را مطرح کنید.
پس از اینکه محققین پیشرو #اقتصاد_رفتاری شواهدی بر عدموجود عقلانیت کامل بازیگران مشارکتکنندگان در بازارها ارائه کردند و مثلا گفتند که افراد برای تصمیمگیری مشتق تابع مطلوبیت خود را محاسبه نمیکنند، برخی از اقتصاددانان (از جمله #میلتون_فریدمن) استدلال کردند که عوامل بازار منجر میشوند که بازیگران بازار بهگونهای عمل کنند، انگار که واقعا همان محاسباتِ پیچیدهٔ مفروض در مدلها را انجام میدهند.
مثالی که فریدمن میزند این است که یک بیلیاردباز واقعا محاسبات ریاضی پیچیده انجام نمیدهد، اما اگر بازی او را تماشا کنید، بهگونهای بازی میکند که انگار آن محاسبات را انجام میدهد.
#ریچارد_تیلر بعدها در مقالهای پاسخ فریدمن را میدهد که یک بیلیاردباز حرفهای شاید اینگونه باشد، اما اقتصاد تنها در مورد رفتار حرفهایها حرف نمیزند، بلکه در مورد آدمهای معمولی صحبت میکند. اگر آدمهای معمولی بیلیارد بازی کنند، احتمالا هیچ نشانهای از محاسبات پیچیده در بازیشان هم پیدا نخواهید کرد. بازارها هم پر است از رفتارهایی که در تناقض کامل با فرض عقلانیت هستند.