. تمام تنهایی عصرهایم را با خیال تو سپری می کنم چشم در چشم خیر به نگاهی در قابی کوچک، دلتنگی ام شعری می شود در پس عاشقانه هایی سوزان بغض گلویِ احساسم را می فشارد و اشک کم کم همچون ترنم باران چشمانم را غزلخوانِ دوست داشتنت می کند....!!
پروانه با شب رفت پنجره با باران تو در یک پنج شنبه خیابان هم بعد تو جایی برای پرسه زدن های گهگاهم نیست خسته ام و به اندازه ی تمام ثانیه های نبودنت بیهوده ... با پیکر ی بی جان که نمی یابدت دلتنگ تر از قبل بدون تو باز به خانه بر می گردم