بسترم،
آرامگاه گل سرخ
چین های دامنم،
پرچین نگاه عشق
گیسوان مجعدم،
تفرج گاه باد
و لبانم،
کوره ی داغ آتش .
جسم نحیفم،
برای تنهایی ات،
آغوش
و دلم امّا،
درحسرت یک نگاه تو،
در اسارت ...
ازین همه تنهایی،
_ آه _
شاکی ام
روزگاری که،
لبخند را به بند می کشند
وَ
گل بوسه را، به زنجیر .
پایان من،
با _ حتی_
یک کلام ِ تلخ ِ تو
رقم می خورد
من،
بقچه ام
را با اندوه ِ فصلِ اول ِ نیامدنت
بستم
وَ حسرت هایم را
با تار موهایم
بافتم
این رفتن،
از پایم می اندازد
شک نکن
#سایه_هاتفی