یک قرن دولت پدرسالار:
ریشههای گفتمانی و ضرورت چرخش زنانه در چرخش قرنچکیده مقاله محمدحسین بادامچی در
سومین همایش دولتپژوهی ✍فراسوی دوگانههای ایدئولوژیک و معرفتشناختی سایه انداخته بر اندیشه و تاریخنگاری ما که قرن چهاردهم شمسی را بصورت منازعات میان سنت و مدرنیته، اسلام و سکولاریسم و تقابل نظام مشروعیت پیش از انقلاب 57 و پس از آن صورتبندی میکند، در یک دیدگاه جامعهشناختی، علیرغم همه فراز و نشیبها و تغییرات فرهنگی، قرن چهاردهم شمسی قرن تثبیت، استیلا و بسط دولت پدرسالار در ایران است که نه تنها از ضربه مشروطیت جان سالم به در برد، بلکه به نحو پارادوکسیکالی جنبش مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیام پانزدهم خرداد و انقلاب اسلامی سال 57 هربار به قدرتمندتر شدن و تمامیتخواهی بیشتر این سازمان مرکزی و تعیینکننده در تاریخ معاصر ایرانی انجامیده است.
در این مقاله پس از بیان ویژگیهای کلی دولت پدرسالار که بویژه بر پایه ساخت قیمومیتی-صغارتی آن به مهمترین سیاهچاله درجاماندگی و انحطاط تمدنی ایران مبدل شده است، برآنم که اولاً عمده ریشههای گفتمانی دولت پدرسالار در ایران را شناسایی کنم و ثانیاً با توجه به ائتلاف خسارتبار تمامی گفتمانهای سیاسی معاصر ذیل ساختار دولت پدرسالار، از افقی تحولی یاد کنم که لاجرم باید بیرون از آنها زیسته باشد. ریشههای گفتمانی اصلی دولت پدرسالار که در این مقاله قصد دارم به بررسی آنها بپردازم عبارتند از:
1⃣پارتریمونیالیسم سنتی نهاد سلطنت
2⃣ بناپارتیسم فرانسوی
3⃣ناسیونالیسم آلمانی
4⃣کمونیسم شوروی
5⃣ تکنوکراسی امریکایی
6⃣اسلامیسم و حاکمیت اسلامی
7⃣تئوکراسی فقهی و تجدید خلافت-ولایت
8⃣ میلیتاریسم و دولت امنیتی.
بر پایه این تحلیل آشکار میگردد که مسأله دولت در ایران مسألهای نظری، ایدئولوژیک، معرفتشناختی و حقوقی نیست، بلکه به ساختار مسلط عملیای مربوط است که مدواماً در اشکال مختلف فرهنگی و سیاسی و حقوقی بازتولید میشود. در چنین چارچوبی است که منظر زنانه به عنوان تنها مختصات نوین سیاسی که امکان فکری و عملی طرح افقی فراسوی پدرسالاری را دارد؛ و چرخش زنانه در چرخش قرن بعنوان تنها طرح آلترناتیو سازمان نوین دولت در قرن آینده پیشنهاد میشود