✅کودتای ۲۸ مرداد و دام کمونیسم✍ کورش احمدی
یادداشتی از یک آقای محترمی به نام بیژن اشتری در سایت سهام نیوز دیدم که مدعای آن این بود که اگر علیه مصدق کودتا نشده بود، ایران در دام کمونیسم میافتاد. به نظرم رسید که یادداشتی نیز قبلا از ایشان در تمجید از ژنرال پینوشه، دیکتاتور سابق شیلی که علیه آلنده در ۱۹۷۳ کودتا کرد و به قول ایشان شیلی را از شر کمونیسم نجات داد و تمجید از پیشرفت های شیلی ذیل زمامداری پینوشه دیده بودم. با ملاحظه این دو یادداشت و شاید یکی دو یادداشت دیگر به نظرم رسید که ایشان نیز درزمره چند نفری در ایران امروز است که لگد زدن به استخوانهای پوسیده کمونیسم که ۴ دهه قبل دفن شد را وسیلهای برای نیل به هدف اصلیشان قرار دادهاند.
البته در زمان رونق کمونیسم در ایران و جهان نه از این مبارزان ضدکمونیست در ایران خبری بود و نه از پیشینیان نظری آنها. اینان اکنون بعد از حذف کامل کمونیسم به میدان آمدهاند تا مبارزه با کمونیسم را، خواسته یا ناخواسته، به حربهای برای توجیه دیکتاتوری و سیاستهای سرکوبگرانه پیشین که راه را بر استقرار مشروطه و توسعه سیاسی در کشور ما بست و ما را به یک وادی لم یزرع کشاند، تبدیل کنند.
با این نحوه استدلال منطقا نویسنده باید متاسف باشد که چرا در آن دوره کودتا فقط در ایران انجام شد. چون در آن دوره احزاب چپ و کمونیستی تقریبا همه جا بودند و بسیار قویتر هم بودند . قوی ترین حزبهای اروپا همین احزاب کمونیستی بودند.
در خاورمیانه و در آسیا هم همینطور. مثلا با این منطق در هند نمیبایست دمکراسی تحمل میشد چون یک حزب قوی کمونیستی وجود داشت. تقریبا در همه جا دیگر در آسیا و آمریکای لاتین و خاورمیانه.
مطالب ایشان در این یادداشت در دفاع از کودتا و سرنگونی یک دولت قانونی در درجه اول مطالبی است علیه جنبش مشروطه و علیه قانون اساسی برآمده از آن و علیه جنبش مردم ایران از اواسط قرن نوزدهم تا به امروز برای استقرار حکومت قانون.
اینکه میفرمایند مردم ایران در آن زمان شایسته دمکراسی نبودند، توهین به مردم ایران است و روشن نیست که چرا مردم ایران برغم پیروزی در یک جنبش سراسری لیبرال دمکراتیک در ۵۰ سال قبل از کودتا همچنان شایسته دمکراسی یا حداقل حکومت قانون نبودند، اما مثلا مردم هند بدون چنین سابقهای، بودند.
روشن است که با چنین گزارههایی اگر کسی بازهم مدعی باشد که طالب دمکراسی و حکومت قانون و حقوق بشر برای ایران است، دروغی بیش نگفته است.
درک ایشان از حزب توده و سیاست آمریکا و انگلیس در آن زمان نیز سطحی است. پیروزی کمونیسم در صورت ادامه دولت مصدق تنها یک تم تبلیغاتی در هر دو طرح کودتا (چکمه و آژاکس) بود. حزب توده نیز سروصدای زیاد داشت اما تو خالی، پوک و بی اعتبار بود و بعد از قضیه آذربایجان و حمایت از فرقه دمکرات و بعد از قضیه نفت شمال و نیز بعد از مخالفت تقریبا همیشگی با مصدق، اعتباری در کشور و در خارج از حلقههای محدود در معدودی شهرهای بزرگ نداشت کما اینکه حزب توده در برابر جبهه ملی پیوسته در حال عقب نشینی بود و تعداد نمایندگانش در مجلس از ۸ نماینده در مجلس چهاردهم به صفر نماینده در مجلس هفدهم رسید.
در اسناد آمریکا نیز که منتشر شده از جمله در سند برآورد ملی اطلاعات مورخ ۱۲ اوت ۱۹۵۳ (شماره ۲۵۹) شمار اعضای حزب توده ده هزار نفر برآورد شده و تاکید شده که حزب توده در موقعیتی نیست که بتواند قدرت را به دست گیرد.
بعلاوه، همین اسناد نشان میدهد که از نظر آمریکا، شوروی نیز با توجه به مواجهه با غرب در چندین جبهه و نیز مرگ استالین و جنگ قدرت در داخل از یک سو و قدرت ایلات و سران مذهبی و ملاکین بزرگ از سوی دیگر هرگز تصور به قدرت رساندن حزب توده در ایران را نیز نداشت.
البته روشن است که شواهد تاریخی و منطق و استدلال به هیچ رو جلودار راست افراطی ایرانی برای کشاندن ایران به یک ورطه خطرناک دیگر نخواهد بود.
@Sahamnewsorg