اومده بود خونمون مهمونی
بعد از چند هفته بود میدیدمش...
با کلی ماچ و بغل و قربون صدقه و مهربونی؛
چایی ریختم و جلوش تعارف کردم
برداشت و داشت میخورد ،
کنارش نشستم یهو بهم گفت:
خوشمزه ترین چاییایه که دارم میخورم انقد خوبه دلم میخواد خالی بخورمش
قصه نیست، اسمش خواهره ... 🫂
#مریم_شفیعی
بهم گفت: منو مامان همش دلمون برات تنگ میشه 😢❤️