غزل ③①
مادر
ای که خندیدی و با خندیدنت پیدا شدم!
حاصلِ دستانِ مهرآلود و مهرآسا شدم!
تو زنی!؟ مردانهگی داری و من را ساختی!
طفل بودم! مرد گشتم! با تو من آقا شدم
شش، دو، یک ماهی که در بطنت مرا آراستی...
شش، دو، یک سالی که در آغوشِ نازت جا شدم...
مادرم! تاجِ سرم! گهوارهام! ای دلبرم!
جایِ پایت سرزمینم است، پس دارا شدم!
قصه و لالاییهایت تا بهروحم رفته است
"آلَلو" گفتی و جانم در گرفت آرا شدم
مادرم آرام باش! آرامشت آرامش است!
چون تو حامیام شدی مهراس و "یک بیتا" شدم
شاگردِ خدا
#مهراس
@DiscipleofALLAH