عین و ذات#زبان_فارسی |
#فیلمنامهنویسی |
#ویرایش |
#ویرایش_فیلمنامه |
#فارسینما |
#علی_حاتمی |
#هزاردستان |
#زیبانویسیضیافت حالاست: سفرۀ کاغذ پهن، قدح مرکّب پُر. اشتهایت چه شد قلم؟ بنوش. به نوشتن درآ. ای تشنۀ ایام محبس! برقص بر این سرد سفید لغزنده: صفحۀ کاغذ. سوز دل کن. آتش بزن این برگ خشک سوزنده را. یک جرقۀ کبریت تو اجاق سرد گذشته را مشتعل میکند. تو راوی باش حدیث ازیادرفتۀ رضای پریشاناحوال را؛ رضا را که پیش از این، سرش به سیاهمشقها بود.
از ساعتی به یاد دارد که در صحن مشهد، متحصن بود که میرزاهدای خوشنویس به حجرهاش برد. قلم نیین به دستش گذاشت. حرفحرف نوشتنش آموخت: دال و ذال و عین و ضات. ذات! ذات این دست سرگردان چه بود؟ این دست، باکره بود پیش از همآغوشی تو؟ یا دستی فروهشته به هر زلف شهرآشوب؟
هزاردستان (۱۳۶۷)
دیروز زادروز علی حاتمی بود.
💠 |
مهنهوِشت را بخوانید |
@mehnevesht