آگهی در روزگار حافظ!
#زبان_فارسی |
#متنوعنویسی |
#زبان_اداری |
#حافظدر روزگار حافظ، اگر گمشدهای داشتند و میخواستند به دیگران خبر دهند که «وی را تحویل داده و مژدگانی دریافت نمایند»، چنین مینوشتند:
بر سر بازار جانبازان منادی میزنند:
بشنوید ای ساکنان کوی رندی، بشنوید
دختر رَز چند روزی شد که از ما گم شدهاست
رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
جامهای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب
عقل و دانش برد و شد، تا ایمن از وی نَغنَوید
هرکه آن تلخم دهد، حلوابها جانش دهم
ور بود پوشیده و پنهان، به دوزخ در روید
دختری شبگرد تند تلخ گلرنگ است و مست
گر بیابیدش، بهسوی خانهٔ حافظ برید
💠 |
مهنهوِشت را بخوانید |
@mehnevesht