Mahtabpoems

#غزل
Channel
Art and Design
Persian
Logo of the Telegram channel Mahtabpoems
@mahtabpmsPromote
150
subscribers
4.53K
photos
2.8K
videos
591
links
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#غزل

آن لحظه که چشمان تو را دید غزل گفت
چشمان تو شد جلوه ی خورشید غزل گفت


شد برق نگاه تو همان مطلع شعرش
از شوق نگاه تو بخندید غزل گفت


وقثی که تو را دید دلش رفت به رویا
  با حسرت رویای تو  خوابید غزل گفت


تو مظهر عشق بودی  و او غرق تمنا
آن دم که دل از عشق تو لرزید غزل گفت


ِ در کوی رقیبان تو خرامیدی ورفتی
رفتی و دل از غصه بنالید غزل گفت


شاه بیت غزل بودی و دل در طلب تو
دل در طلبت از همه پرسید غزل گفت

خورشید غزل جلوه بکن بر دل عاشق
عشق تو بر این سینه چو تابید غزل گفت


🦋🦋🦋🦋🦋
#مهتاب_جهانفر
Audio
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله

آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه

من رند و عاشق در موسم گل
آن گاه توبه استغفرالله

مهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینه رویا آه از دلت آه

الصبر مر و العمر فان
یا لیت شعری حتام القاه

حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بی‌گاه

🦋🦋🦋🦋🦋🦋

#غزل ۴۱۸ از دیوان حضرت حافظ

#مهتاب
Audio
🦋🦋🦋🦋🦋

#غزل شماره ۳۱۴ رفیق اصفهانی


ای دل ز تو خوش سالی و ماهی به نگاهی
خوش کن دل من گاه به گاهی به نگاهی


از دور نگاهی سوی من کن که نباشد
از شاه و گدا دور نگاهی به نگاهی


بشکست نگاهش صف خوبان که شنیدست
طفلی شکند قلب سپاهی به نگاهی


هر روز برد آن که نگاهش دلی از راه
دی برد دلم بر سر راهی به نگاهی


نگذاشتم آن دل که چو جان یکدمش از دست
برد از کف من چشم سیاهی به نگاهی


زاهد چه بود جرم نگاهی به نکویان
جایی که بود کوه گناهی به نگاهی


بر دیده ی خونبار من آن قوم که خندند
خون گریدشان دیده الهی به نگاهی


گویند مه و مهری و گویم که نبرده است
از کس دل و دین مهری و ماهی به نگاهی


کی درصدد صید دل زار رفیق است
ماهی که رباید دل شاهی به نگاهی


🦋🦋🦋🦋🦋
#مهتاب_جهانفر
🦋🦋🦋🦋🦋🦋

#غزل

جان به قربان نگاهت ای سزاوار #غزل
من گرفتار تو و دل شده بیمار غزل


واژه از چشم تو ریزد به دل عاشق من
تا که چشم تو شود سوژه ی تکرار غزل


در تب عشق تو می سوزم و هذیان گویم
گُر گرفته شب من از تن تب دار غزل

هر طرف مینگرم یاد تو هست در نظرم
کن نظر بر دل در بند و گرفتار غزل


منم و این دل سرگشته و چشمان ترم
چه کنم دل شده مجنون و هوادار غزل


من که دلتنگ تو ام ای همه ی شوق دلم
حال دل بد شده از دوری دیدار غزل


قلم از عشق تو بر سینه ی پروانه نوشت
تا که پروانه بشد مظهر آثار غزل


🦋🦋🦋🦋
#مهتاب_جهانفر
💦💦💦💦💦

#غزل


که برد به نزدِ شاهان زِ منِ گدا پیامی
که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

شده‌ ام خراب و بَد نام و هنوز امیدوارم
که به همّتِ عزیزان برسم به نیک نامی

تو که کیمیا فروشی نظری به قلبِ ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ‌ایم دامی

عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود
نه به نامهء پیامی نه به خامه سلامی

اگر این شرابِ خام است اگر آن حریفِ پخته
به هزار بار بهتر زِ هزار پخته خامی

زِ رهم میفکن ای شیخ به دانه‌ های تسبیح
که چو مرغِ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی

سرِ خدمتِ تو دارم بخرم به لطف و مفروش
که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بوَد و نداشتی دوامی

بگشای تیرِ مژگان و بریز خون #حافظ
که چنان کشنده‌ ای را نکند کس انتقامی


#حافظ


💦💦💦💦💦
مهتاب
به مناسبت #زادروز #فروغ_فرخزاد

فروغ فرخزاد:
«آرزوی من #آزادی #زنان #ایران و #تساوی حقوق آن‌ها با مردان است... من به رنج‌هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان می‌برند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آن‌ها به کار می‌برم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیت‌های علمی هنری و اجتماعی زنان است.»

فروغ‌الزمان فرخزاد هشتم دی‌ماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبستان و دبیرستان به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی فراگرفت. تا سال سوم در دبیرستان «خسرو خاور» درس خواند. یکی از هم‌کلاسی‌های فروغ می‌گفت: زنگ‌های انشا برای فروغ بدترین ساعات درس بود؛ همیشه می‌گفت که من از #انشا متنفرم و بیزارم چرا که معلم انشا همیشه او را توبیخ می‌کرد و می‌گفت: فروغ تو این ‌ها را از کتاب‌ها می‌دزدی؟ فروغ گویا به خیاطی علاقه‌ی وافر داشت و می‌گفت وقتی از خیاطی برمی‌گردم بهتر می‌توانم #شعر بگویم.

فروغ تنها شانزده سال داشت که به یکی از بستگان مادرش دل بست و او کسی نبود جز پرویز شاپور که خود #نویسنده بود و از لحاظ سنی پانزده سال از فروغ بزرگتر بود. خانواده فروغ با این ازدواج مخالف بودند. محصول این ازدواج فرزند پسری است به نام کامیار. این وصلت چندان نپائید و از همسرش جدا شد و این جدایی موجب شد که از دیدار فرزندش محروم بماند. فروغ هم‌واره نگران قضاوت فرزندش در مورد خود بود.

او در جایی در این باره می‌گوید:
«کامی یک روز بزرگ خواهد شد و مرا چنان که هستم خواهد شناخت نه آن‌طور که درباره من به او تلقین می‌کنند و معصومیت او را با تفتیش‌های بیمارانه‌ی خود آلوده می‌سازند.»

فروغ سیزده یا چهارده ساله بود که شعرگفتن آغاز کرد. او در مصاحبه‌ای می‌گوید:
«وقتی سیزده یا چهارده ساله بودم، خیلی غزل می‌ساختم و هیچ‌وقت هم آن‌را چاپ نکردم. وقتی #غزل را نگاه می‌کنم با وجود این‌که از حالت کلی آن خوشم می‌آید به خودم می‌گویم خوب خانم، کمپلکس غزل‌سرایی آخر تو را هم گرفت.»

فروغ هفده سال داشت که نخستین مجموعه‌ی اشعار خود به نام «اسیر» را در سال ۱۳۳۱ چاپ کرد و بیست‌ویک‌سال داشت که مجموعه «دیوار» را منتشر ساخت. در این هنگام بود که ناسزا و دشنام‌های بسیاری بر فروغ باریدن گرفت. عصیان فروغ به فرهنگ ِ نرسالار خوش نیامد و تهمت‌ها بود که از چپ و راست بر او فرود می‌آمد.

در سال ۱۳۳۶ و در سن بیست‌ودو‌سالگی فروغ سومین مجموعه #شعر خویش به نام «عصیان» را به چاپ رساند. فروغ کم‌کم داشت سینما را هم تجربه می‌کرد. در شهریور ۱۳۳۷ و در سن بیست‌وسه‌سالگی به جهان سینما نزدیک شد. در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا شد؛ آشنایی‌ای که مسیر زندگی فروغ را تغییر داد. در سال ۱۳۴۱ فروغ فیلم “خانه سیاه است” را در آسایش‌گاه جذامیان بابا باغس تبریز می‌سازد. تهیه‌کنندگی این #فیلم را #ابراهیم_گلستان بر عهده می‌گیرد و در واقع این فیلم حاصل هم‌کاری فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان در استودیو فیلم گلستان است.

این فیلم توانست جایزه‌ی بهترین فیلم مستند همان سال را در فستیوال فیلم آلمان غربی از آن ِ خود کند


.
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن

مجنون شده‌ام از بهر خدا
زان زلف خوشت یک سلسله کن
#غزل_مولانا

https://telegram.me/mahtabpms