لبریز تو و عشق تو پیمانه ی احساس
نوشم ز
#نگاه تو به میخانه ی احساس
کن پُر تو دگر ساغر مارا ز می ناب
چشمان تو آن ساقی مستانه ی احساس
سر بسته دلم داد پیامی به دو چشمت
کاین سینه شده یکسره گلخانه ی احساس
ای یار گریزپا چه بگویم ز فراقت
#آهوی نگاهت شده افسانه ی احساس
بازیچه دست تو شده این دل پاکم
پاک باخته ام نزد تو دردانه ی احساس
کن یک نظری بر دل و این چشم پر آبم
آرامش چشمان تو سامانه ی احساس
جا ماند دلم در خم زلفت چه بگویم
آن
#پیچ و خم زلف تو ویرانه ی احساس
باز ای بر این دل که تویی
#حسرت شعرم
دیوان دلم با تو شود خانه ی احساس
🦋🦋🦋🦋🦋#مهتاب_جهانفر