ما آن راه سوم هستیم

#عقیل_دغاقله
Channel
Persian
Logo of the Telegram channel ما آن راه سوم هستیم
@maanrahesevomhastimPromote
407
subscribers
1.03K
photos
732
videos
2.01K
links
💢فقر و ناکامی تحصیلی در پیرامون

✍️ #عقیل_دغاقله

میانگین معدل امتحانات نهایی در استان سیستان و بلوچستان ۷-۸ است. در استان های آذربایجان غربی، خوزستان و هرمزگان ۸-۹ است و در بخش عمده ای از دیگر استان های پیرامون ۹- ۱۰ است.

اگر به نقشه ای که در روزنامه فرهیختگان و در سال ۱۴۰۲ چاپ شده است نگاه کنید آنگاه متوجه میشوید که استان های مرکزی تمام سبز رنگ هستند با معدل بالای ۱۰. البته این نقشه کلی است و اگر بعد طبقاتی را اضافه می کنید، مطمئنا طبقات متوسط معدلی بالای ۱۵ دارند و مناطق فقیر نشین حتی در مرکز به زیر ۷-۸ می روند. اما چگونه می شود این نقشه را دید و باز روابط قومی را در آن ندید و از اهمیت آن ننوشت؟ چگونه؟

شاید گفته شود که فقر همه چیز را توضیح می دهد. قبول. اما دلیل نرخ فقر بالاتر چیست؟ این شکاف در ثروت حداقل باید معکوس می بود. در اروپا که مصدر سرمایه داری جهان بوده است، این پیرامون است که مرکز رشد بوده است. دلیل روشن است: تجارت یکی از بنیان های اصلی گسترش سرمایه داری است و هر نقطه ای که راه به آبهای آزاد دارد یا نزدیک تر به جهان بیرون است امکان رشد بیشتری را دارد.

فرنارد برودول (Fernand Braudel) مورخ فرانسوی در کتاب «تمدن و سرمایه داری» نشان می دهد که چگونه شهرهایی که در کنار دریا بودند به تدریج زمینه را برای تولد و گسترش سرمایه داری فراهم آوردند. بدون آن شهرها و شبکه ارتباطاتی که به تدریج برقرار شد تولد سرمایه داری ناممکن بود. در آمریکا نیز هر چه به سمت مرکز حرکت می کنید از شمار شهرهای بزرگ، صنعتی و پرجمعیت کاسته می شود.

در جنوب ایران، و در قرن ۱۸ و ۱۹، همین روند آغاز شده بود. رشد بندرلنگه خیره کننده بود و محمره (که بعد شد خرمشهر) تبدیل به یکی از بنادر اصلی منطقه شده بود که با بصره (بندر عثمانی ها) رقابت می کرد. رشد محمره و بندر لنگه مسیر طبیعی گسترش سرمایه داری در ایران بود. اما چه هنگام آن پروژه ها متوقف شدند؟ زمانی که مرکز نشینان تشخیص دادند آن مناطق و ساکنان آن غیر ایرانی هستند و بنابراین باید مستقیم توسط مرکز امپراتوری مدیریت شوند و همه چیزشان «ایرانی» شود. مردم بومی را کنار زدند: آنها را به «دیگری» درون بدل کردند و خود به جای آنان نشستند. این فقط در جنوب نبود. در همه جای ایران داستان توسعه سرمایه داری به شکل معکوس رخ داد. شهرهای بندری و نقاط جغرافیایی که راه به خارج داشتند فقیرتر شدند. و مناطق مرکزی کویری رشد کردند و نام این پروژه را رشد نامتوازن گذاشتند.

خیر! نام این رشد نامتوازن نیست. این رشد استعماری است! هنگامی که منطقه ای که هم آب دارد، هم بالای ۹۰ درصد نفت و گاز، هم بر سواحل خلیج فارس است و به آبهای آزاد نیز دسترسی دارد در قعر فقر برود و در عوض شهرهای مرکزی کویری رشد کنند و تفاوت این دو با عنصر قومیت نیز ترکیب شده باشد، دیگر نمی توان از رشد نامتوازن گفت. بلکه باید به صراحت از استعمار درونی گفت. تنها از این راه است که می توان این درد را درمان کرد.

آری، اگر آموزش با فقر مرتبط است، فقر و شکاف اقتصادی مرکز-پیرامون نیز ناشی از روابط قومی است که به شکل تاریخی بنیان گذاشته شد.

اما فقر تنها عامل نیست. تفاوت های زبانی و فرهنگی نیز به هزار شکل تبدیل به ناکامی در تحصیلات منجر می شوند. بدون «آموزش به زبان مادری» کودکان قادر نیستند در همان مراحل اولیه زندگی با درس ارتباط برقرار کنند و از نظر آکادمیک ناموفق می شوند. اگر از پیرامون باشید این را تجربه کرده اید.

لهجه همچنین باعث می شود تا معلم از همان روز اول از دانش آموز نا امید شود و حس عدم اعتماد به نفس و ناکافی بودن را در کودکان تزریق کند. یادم می آید، در سال اول راهنمایی برای ثبت نام در مدرسه ای در محله ای بهتر از جایی که زندگی می کردم اقدام کرده بودم. رد شدم تنها به این دلیل که نتوانستم فارسی را خوب صحبت کنم. حس منفی ناشی از آن باعث شد تا فارسی را تمرین کنم. با صدای بلند کتاب بخوانم. تقلید کنم. و بعد که به مدرسه راه یافتم تفاوت میان خود و دانش آموزانی که اکثر فارس بودم را مدام احساس می کردم. اما مگر چند نفر این راه را می روند؟ در حقیقت، بسیاری در از همان ابتدا قید درس را می زنند یا می مانند و معدل جمعی کمتر از ۸ را شکل می دهند.

سوگیری به فردی که لهجه دارد نیز باعث می شود تا سرمایه گذاری لازم را بر دانش آموزی که زبان فارسی نمی داند انجام نشود. در کشوری که بر سواد رئیس جمهورش به دلیل لهجه ترکی علامت سوال می گذارند، می توان تصور کرد که استعداد دانش آموز مقطع ابتدایی و استعدادهای او را به دلیل لهجه ترکی چگونه ارزیابی می کنند.


برگرفته از: کانال عقیل دغاقله

#تبعیض

ما آن راه سوم هستیم