سلام شاپور خواست!!
مرا به یاد می آوری ؟
من از ییلاقی ابدی می آیم
از دور دستی همیشگی
ازجایی که نام کوچکم قندیل بسته است
ازپشت سالها تنهایی و غربت
آی شاپور خواست!!
نام مرا به یاد نمی آوری؟
منم زیارت نامه خوان سنگ نبشته
منم زائر گورهای بی نام ونشان دامنه های مخمل کوه
منم فرزند برآفتو
فرزند دوره ی چگنی
آی شاپور خواست!
نه بزهای کوهی
نه بلوط ها
نه کبک های وحشی تنگ هرور
و نه حتی اداره ثبت احوال این شهر
نام مرا به یاد نمی آورد
من نسبم به عقابهای قله های مه آلود یافته میرسد
به قبرستان قدیمی خضر
به بلوط های وحشی
من نسبت نزدیکی با پل کشکان دارم
و سالیان سال
اجاقم در بلندای اسپی کوه
روشن بوده است.
چقدر در گردآو بردینه آب تنی کرده ام چقدر روی سنگ نبشته
یادگاری نوشته ام
و شبهای زیادی
شب چران گله ها در دامنه های زاگرس بوده ام .
چقدرخواهرانم به خون بس داده ام
چقدر کمانچه نواخته ام
چقدرآواز خوانده ام
و چقدر چوپی گرفته ام و رقصیده ام.
هنوز در لابلای شاخه های بلوط پیر نشان دست من باقی است
ودر ذهن صخره های تنگ هرور رد روشن صدای من جاریست
باور کن
دوازده برجی را که مرور کنی مرا می یابی
آی شاپور خواست!
من سالهاست
آواز نخوانده ام
از آب دوره و چنگایی ننوشیده ام
از توتهای دار تی سهمی نبرده ام
به شکار نرفته ام
و برای گورهای بی نام و نشان گذشتگانم که در جنگلهای بلوط
در زیر پای بزهای کوهی
بی فاتحه مانده اند.
فاتحه نخوانده ام
آی شاپور خواست!!
سالهاست
دلم برای نقش های زنده جاجیم های دست باف دختران قبیله ام
تنگ است .
آی شاپور خواست!
ببین پس از سالها تنهایی می آیم.
اما هنوز
بوی شیر داغ دود گرفته میدهم
هنوز بوی اسپند و اسب و سیاه چادر
هنوز بوی ترا می دهم
آی شاپور خواست!
https://t.center/lorhistory🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷