View in Telegram
#آبان_148 برای این دفتر و برند؟ برای منی که بیست و چهار سال با بی پولی و ناکامی زندگی کردم آره. وسوسه انگیزه اما یادت نره همینا رو نویدم داشت اونم بدون هما! من تازه یاد گرفتم تنها زندگی کنم تازه یاد گرفتم پول زحمت خودمو خوردن، چقدر خوردن داره. چقدر برکت داره... اینجا بودنم فقط یه دلیل داره الان. اینکه فهمیدم اونقدردوست دارم که دیگه برام مهم نیست هما خواهر توئه. جا خوردی و عمیقا به فکر فرو رفتی. می دانستم که این چند روز شوک و ناراحتی اجازه نداده بود درست و حسابی فکر کنی. شاید به زمان احتیاج داشتی... دسته کلید آپارتمان ت را که جا گذاشته بودی از توی کیفم پیدا کردم روی سررسید گذاشتم و گفتم: _من و قلبم خیلی تقلا کردیم تا دوباره خودمونو برسونیم به تو. شاید توقع مون زیادی بوده که منتظر بودیم ازمون استقبال کنی... به سر رسید چشم دوختم. با تلخی خندیدم و گفتم: _اسمشو گذاشتم آبان نامه! قرار نبود بدمش به تو ولی... بغضی لجوج نگذاشت جمله ام را کامل کنم حتی خداحافظی ام هم با لکنت همراه بود. چرخیدم و از اتاقت بیرون زدم. و در حالی که چیزی به ترکیدنم نمانده بود رو به منشی با اجازه ای از دهانم بیرون انداختم و به سرعت از پله ها سرازیر شدم. *** بالا سر قهوه جوش ایستاده و با منگی نگاهش می کردم. عزمم جزم بود. آزمون امسال را باید قبول میشدم. کل روز که به نظافت و رسیدگی به بی بی می گذشت تنها شب ها فرصت داشتم منی که یک عمر مایه ی آزار خودم بودم و نمی دانستم دقیقا چه میخواهم از این زندگی. در پرانتز داشته باش بقیه و جنایتی که در حقم کرده بودند به کنار, منی که تک تک آرزوهایم را به خودم بدهکار بودم. منی که روزگاری از خودم گریز داشتم, حالا خودم را محکم بغل گرفته و حمایت میکردم. چون هدف هایم مشخص شده بود و تکلیفم را با خودم و این زندگی می دانستم... قبل از اینکه سر برود شعله را خاموش کردم و قهوه را ریختم توی فنجان. باید خواب از سرم میپرید. امروز حسابی کار داشتم. فنجانم را بدست گرفتم, نشستم روی صندلی و ماتم زده به دریچه ی کولر نگاه کردم. حالا وقتش بود؟ در این گرما و خشکي اوایل شهریور همینم مانده بود تو خراب شوی و بی بی یکریز غر ببندد به جانم که زیادی روشنش گذاشته ای. نمیدانم واقعا یادش نبود یا خودش را میزد به آن راه کولر به سوئیت من اصلا کانال نداشت. من بودم و پنکه ی پایه بلندی که دست دو در حد نو خریده بودم. کمی از قهوه ام خوردم و تی شرتم را از روی سینه تکان تکان دادم. در این هوا قهوه خوردن حکم سرب داغ جهنم را داشت! تابستان. دقت کرده ای؟ به حق که چه عبارت درخوری به معنای واقعی کلمه تاب آدمی را می ستاند...! جرعه ی آخر را هم سر کشیدم و بلند شدم. بی بی توی هال جلوی پنکه ی پایه بلند من نشسته بود و سریال تماشا می کرد. دلم نيامد در این گرما بماند در حالی که من پنکه داشتم... _بی بی من میرم پشت بوم خب؟ _حالو برق نگیرتت! خندیدم. _ بادمجون بم آفت نداره بی بی. _فعلا که نه تو بادمجونی و نه اینجو بم! کاش نَمیرفتی من اصلا کولر نخواستم. جلوی پنکه ی عزیزم نشسته باد میخورد و از سر دل خوشی میگفت کولر نمی خواهد! غرها و گلایه های دیشب ش را فراموش کرده بود. _از تعمیرکار سر چهارراه پرسیدم اینجوری که براش توضیح دادم گفت از موتورشه. رفتم و موتور کولر را باز کردم،تا بخواهم به مغازه ی تعمیر کولر برسم ده بار موتور را زمین گذاشتم نفس تازه کردم و دوباره به راه افتادم و تمام مدت به این فکر میکردم که امروز گرم ترین روز سال بود و عجب شانس بلندی داشتیم من و بی بی... قطره عرقی از تیره ی کمرم شره کرد. و چقدر ساده مادر و پدرم مرا به دنیا آورده و از آن ساده تر مرا از یاد برده بودند. گم شده ی هیچ کدام شان نبودم. گوشه ای گمنام رها شده و کسی در خدا چرا مرا از ابتدا تک و تنها آفرید؟ بچه که بودم رویا به هم میبافتم که روزی میرسد من هم خانواده ی خودم را داشته باشم؛ رویاهایم از همان بچگی معقول بود. توقعم پایین بود در حد دنیای کوچک خودم. رویا به هم میبافتم. نه بیشتر اما همان را هم خدا نداد. با دلخوری نگاهم را از آسمان گرفتم و عینک آفتابی را روی چشمانم گذاشتم. مگر چه خواسته بودم؟ مگر خواسته ام چیزی فراتر از یک خانواده بود که دوستم داشته باشند؟ مگر چیزی بیشتر از یک آسایش و آرامش نسبی بود؟ هووووف. دوباره خود درگیری پیدا کردم و افتاده ام روی دور حرف زدن و حرف زدن. خدا به دادت برسد یارا جان! بی اختیار آه بلندی کشیدم. آبان نامه را میخوانی؟! حتما تا به حال فهمیده ای که چه مشکلاتی گریبانم را گرفته و چند بار در طول آن چهار سال به صفر مطلق رسیدم. اوایل چه دنیای وحشتناکی پیش رو بود. هیچ چیز پیدا نبود. همه چیز و همه کس در مه ی غلیظ فرو رفته و پنهان بود. از دو قدم جلوتر از پای خودم هم خبر نداشتم! چند بار زمین خوردم؟ ادامه دارد... @kolbh_sabzz
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily