🚩📚 مبارزهی طبقاتی و سوسیالیسم
▫️ در آستانهی چرخشِ سده
🖌نوشتهی: کمال خسروی
۳۰ مارس ۲۰۲۱
🔸 مبارزهی طبقاتی مجموعهای از کنشهای فردی، تنیده در بافتاری اجتماعی و تاریخی است. مبارزهی طبقاتی کنش افرادی واقعی است که تحصن و تظاهرات و اعتراض و اعتصاب و بحث و جدل میکنند، اسلحه بهدست میگیرند و میجنگند، میخوانند و مینویسند و میگویند، با صدا و تصویر و نماد بیان میکنند، سازماندهی و تبلیغ و تهییج و بسیج میکنند، زندانی و شکنجه و کشته میشوند، سرکوب و زندانی و شکنجه و اعدام میکنند؛ مبارزهی طبقاتی مجموعهی کنشهای افراد واقعی در کشاکشِ تغییر یا حفظ وضع موجود است. خاستگاه کنشی که نقطهی عزیمت و محور آن فرد است، بهناگزیر حفظ و بقای هستی اجتماعی فرد بهمثابه موجودی طبیعی، زنده و اجتماعی است. شیوهی هستی فرد، و بنابراین، جایگاه او در شیوهی تولید و بازتولید زندگی اجتماعی، بیواسطهترین خاستگاه و انگیزهی کنش فردی اوست. گذار از این کنش فردی به شکلگیری هویتی جمعی و پایگیری «موجود» یا «هستنده»ای اجتماعی بهنام طبقهی اجتماعی بهمیانجی بههمپیوستگی این ساحت هستی اجتماعی، یعنی ساحت باصطلاح «اقتصادی» با دو ساحت دیگرِ هستی اجتماعی، همانا ایدئولوژی و سیاست، صورت میگیرد. زمانیکه مارکس در بحث پیرامون درآمدها و سرچشمههای آنها، در فصل ماقبل آخر جلد سوم کاپیتال، در تناظر با سه نوع درآمد، یعنی مزد، سود و رانت زمین، سه طبقهی بزرگ اجتماعیِ جامعهی بورژوایی، یعنی کارگران، سرمایهداران و زمینداران را استنتاج میکند، در حقیقت فقط، و هنوز، به آن سطح بیواسطه محدوداست. طبقه زمانی سوژهی مبارزهی طبقاتی است و زمانی دیگر حاصلجمع یا برآیند مجموعهی کنشهای فردی نیست، بلکه حیات و منطق حرکت خود را، حتی بهرغم میل و منافع فرد، مییابد که فرد این هویت جمعی را پذیرفته و درونی کرده است و از اینطریق، مبارزهی فردی او همهنگام موجد و تابع این «موجود» اجتماعی شده است.
🔸 این گذار چگونه صورت میگیرد؟ چگونه کنش فردی که هستهی واقعی کنش اجتماعی است، تابع آن میشود و از چه منظر و پایگاهی، شناخت این گذار و آگاهی انتقادی به آن تبعیت، میسر میشود؟...
🔸 آگاهیِ انتقادی، نه واقعیت طبقهی «متوسط» را انکار میکند و نه مثلاً، رابطهی اشتغال و انباشت را. آگاهی انتقادی شرایط اجتماعی و تاریخی معینی را نقد میکند که به این «واقعیت»ها امکان وجود و حضور میدهد. آگاهی انتقادی، رو در روی ایدئولوژی بورژوایی، از اینطریق وارد مبارزهی طبقاتی میشود. آگاهی انتقادی دستگاهی مفهومی و گفتمانی فراهم میآورد که در آن «نفع» فردی به شیوه و از منظر دیگری تعریف و تبیین میشود: حقوقدان یا نویسندهی مبارز و سالخوردهای که در کنار افراد ترقیخواه دیگر در مراسم بزرگداشت شاعری بزرگ و محبوب شرکت میکند و مورد تعدی و توهین مشتی اوباشِ چماقدار قرار میگیرد، نفعی فردی در پذیرش و تحمل این تعدی و اهانت ندارد. با اینحال، با همین حضور به نفع گرایش معینی در مبارزهی طبقاتی شرکت میکند. «نفع» فردی او، که در این حالت چیزی جز خسران جسمی و روانی نیست، در راستای نفع «موجود» اجتماعیِ دیگری بهنام طبقهی اجتماعی عمل میکند. اینجا، این آگاهی انتقادی است که رابطهی آن «نفع» و این نفع را تعریف میکند. «اوباش» و «چماقدار» نامیدنِ مهاجمان به شرکتکنندگان در مراسم بزرگداشت یک شاعر، گزینش عامدانهی زبانی ناسزاگو نیست، بلکه گزینشی اجتنابناپذیر است. به دو دلیل: نخست از این رو که رفتار این افراد، حتی بنا بر قوانین ارتجاعی خودِ نظام جمهوری اسلامی، برای پیشگیری از قانونشکنی نیست، زیرا شرکتکنندگان در چنین مراسمی، هیچ قانونی را نقض نکردهاند؛ و دوم از این رو که کنش این «اوباش»، شرکت در مبارزهی طبقاتی بهسود طبقه و نیروی سرکوبگری است که دوام و بقای سیاسیاش از آغاز تا امروز، از جمله، به میانجی چماقداریِ اوباشان میسر بوده و هست.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-25G#کمال_خسروی #مبارزه_طبقاتی #چپ_انقلابی #هژمونی #سوسیالیسم #طبقه_متوسط@naghdhttps://t.center/kkfsf