▫️ شوراهای کارگری در پرتغال ۱۹۷۴-۱۹۷۵
نوشتهی:
پیتر رابینسونترجمهی: تارا بهروزیان
۳۱ اوت ۲۰۱۹
🔸 تا اواخر دههی ۱۹۶۰، پرتغال تحت حاکمیت رژیم فاشیستی سالازار، کمترین توسعهیافتگی را در میان کشورهای اروپای غربی داشت. پرتغال دارای یک طبقهی دهقانی بزرگ در شمال، املاک زراعی در جنوب و مراکز صنعتی نسبتاً کوچکی بود که پیرامون لیسبون و در امتداد نوار ساحلی شمالی در منطقهی پورتو تمرکز یافته بودند. نیروی کار ارزان و شرایط پرمنفعتی که این ارزانی فراهم میکرد، باعث جذب سرمایهی خارجی و شرکتهای چندملیتی میشد که کارخانههای مدرن عظیمی را عمدتاً در کمربند صنعتی لیسبون تأسیس کرده بودند. بااینهمه این شرکتها به علت نظام بانکی و شبکهی مالی نابسندهی کشور و نیز کمبود کارگر، به نتیجه نمیرسیدند. کارگران نیز صبر خود را از دست دادند. طبق برآورد از اکتبر ۱۹۷۳ تا مارس ۱۹۷۴ بیش از صدهزار کارگر در نزدیک به دویست کارخانه خواهان افزایش دستمزد بودند و تقریباً 60 هزار نفر دست به کنشهای اعتصابی زدند. شکلهای دیگر کنش شامل کُندکاری، تظاهرات خیابانی، گردهمآیی درب کارخانه، امتناع از اضافهکاری و ارائهی فهرست شکایات میشد.
🔸 در میان ردههای میانی ارتش، یک شبکهی مخفی ــ جنبش نیروهای مسلح یا ام.اف.ای ــ در حال سازماندهی بود و تا آوریل ۱۹۷۴ شبکهای از سیصد افسر حامی خود را در هر سه نیرو [زمینی، هوایی و دریایی] شکل داد و پیشنویس نخستین برنامهی خود را با مطالبهی «توسعه، دموکراسی و استعمارزدایی» تهیه کرد... ام.اف.ای به سهولت تمام در ۲۵ آوریل ۱۹۷۴ اقدام به کودتا کرد؛ رژیمی که نزدیک به پنجاه سال دوام آورده بود در کمتر از یک روز فروریخت. میخکهای سرخ به نماد محبوب انقلاب تبدیل شد. سربازان در لولهی تفنگهایشان میخکهای سرخ گذاشتند. ام.اف.ای با اینکه دست به شورش زده بود اما در عین حال به دنبال پایگاهی اجتماعی بود تا به جایگاهش مشروعیت ببخشد و حمایت تودهای موردنیازش را کسب کند.
🔸 سرنگونی فاشیسم در پرتغال در ۲۵ آوریل به بحرانی اجتماعی انجامید که بیست ماه به درازا کشید و در این مدت مردم در یک خیزش دموکراتیک استثنایی از پایین شرکت کردند. جشنهای پیروزی خیلی زود به مبارزات درون محل کار تبدیل شدند که مطالبات اقتصادی و نیز سیاسی را ارتقا دادند...
🔸 در بازهی زمانی بیست ماهی که تحول اجتماعی ۱۹۷۴- ۱۹۷۵ رخ داد، صدها هزار کارگر کنترل محلهای کارشان، زمینها و خانههای بلاتصدی را به دست گرفتند و دهها هزار سرباز شورش کردند. هیچکس پیشبینی نمیکرد که بسیاری بهسرعت به تکاپوی یادگیری و عملی کردن همان ایدههایی بیفتند که استثمارشوندگان نیز در تلاش برای به دست گرفتن سرنوشت خود، به آنها عمل میکنند. به گمان من گستره و عمق جنبش شوراهای کارگری شاخصی مهم و در واقع بنیادیترین شاخص ِ ژرفای یک فرایند انقلابی است.
🔸 این مطالعه به شکل گاهشمارانه چهار نمونه از تشکلهای «شوراهای کارگری» پرتغال را در مقام سازمانهایی که کارگران بنگاههای مختلف را به هم پیوند میزند برجسته میکند... این مطالعه بر آن دسته از شوراها تمرکز دارد که با محلهای کار متنوعی پیوند دارند و سربازخانههای نظامی را نیز بهعنوان محل کار شناسایی میکنند.
🔹 هفدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10Z#پیتر_رابینسون #تارا_بهروزیان#پرتغال #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا🖋@naghd_comhttps://t.center/kkfsf