🚨👊 #پسر (#حمیدرضا_روحی) را کشتند و #پدر را ربودند.
شاید اگر اوباش شیعه گلهایی که به یابود حمیدرضا روحی چیده شده بود را بهم نمیزدند، دوباره خلیفهشان ضحاک نامگذاری نمیشد. تعقلی که چنین چیزهایی را از قبل آنالیز بکند اتاق فکر ندارد.
این اوباش دچار لوپ هذیان هم هستند. سایه احتمال بازگشت پهلوی، از روز اول بالای سرشان بوده، که خود حکومت بودن نظام را هم تخطئه میکند، چون هیچ حکومت استقراریافتهای چنین سایهای بالای سر خودش ندارد. این سایه یک حس تحقیرکننده ایجاد کرده و محرک این بود که تمرکز بیشتری روی افرادی بگذارند که به هر نحوی مورد التفات پهلوی یا سلطنتطلبها قرار گرفتهاند. از شکستن دستی که تاتوی شیر و خورشید دارد، تا رها نکردن خانواده کسی که ماهها پیش فرزندشان را کشتهاند. این تمرکز آزار، بهطور طبیعی همدلی بیشتری در مردم ایجاد میکند، و وقتی این همدلی بیشتر را مشاهده کردند فکر میکنند آن تمرکز بیشتری را که قبلاً به خرج داده بودند کار درستی بوده! و این همینطور ادامه پیدا میکند. اینرا پیشگویی خودشکوفا میتوان گفت.
شکست طرح وکالت پهلوی بیشتر از همه به ذوق وزارت اطلاعات زده است. زیرا دچار «ناهماهنگی شناختی» شدهاند. در سیستم هیئتی، هذیانهای فردی، هادی هذیانهای تشکیلاتی هستند. تا زمانی که فرمانده زنده است، تخیلاتش باید سرلوحه قرار بگیرد. تخیلات خلیفه دربارهی شازدهپهلوی، ریشه در حس حقارتی دارد که در خاطراتش دفن شده. نباید فراموش کرد که آخرین برخورد مستقیم دستگاه سلطنت در روزگاران گذشته، با خلیفهی جوان، برخورد بهعنوان یک زندانی بیاهمیت بود. بعد از آن هر پیروزی که در برابر سلطنت بدست آمد، کار دیگران بود و او نقشی در آن نداشت. پس از زاویه تجربهی فردی، فرمانده هیچوقت شخصاً سلطنت را شکست نداد، و برای همین نمیتواند پروندهاش را ببندد. این ترکیبی از ترس و تحقیر است که به اذنابش منتقل میشود.
به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf