🚩📚بازنگری مارکسیسم و امپریالیسم برای سدهی بیستویکم
۲۱ ژوئن ۲۰۲۳
🖌 نوشتهی: لئو پانیچ
ترجمهی: دلشاد عبادی
🚨 نفوذ گستردهی مارکسیسم در سراسر جهان در بخش اعظم سدهی بیستمْ ارتباط زیادی با تبیینی داشت که از رابطهی جدید سرمایهداری و امپریالیسم به دست میداد، رابطهای که منجر به جنگ بزرگ در سدهی قبل شد. ما نمیتوانیم بدانیم مارکس چه نظری دربارهی این تز لنین میداشت که امپریالیسم را «بالاترین مرحلهی سرمایهداری» تلقی میکرد، اما بیتردید بین توصیف معروف
داس کاپیتال که «سرمایه در حالي زاده ميشود كه از فرق سر تا نوك پا و از تمام منافذش، چرک و خون بيرون ميزند» و انتظار لنین که سرمایه به همین شکل جهان را ترک کند تقارن خاصی وجود دارد.
🔸 امروز میتوانیم ببینیم که سرمایهداری با وجود جنگها، انقلابها و رکودهایی که در نیمهی اول سدهی بیستم ایجاد کرد، چقدر زمان بیشتری ادامه یافت و فضای بیشتری را میبایست تسخیر کند. اما پیوندی که نظریهپردازان مارکسیست امپریالیسم بین صدور سرمایه و رقابت بین امپریالیستی آن سالها ایجاد کردند، در واقع حتی در زمان خود مشکلساز بود. این رویکرد اهمیت زیادی برای نقش مستمر طبقات حاکم پیشاسرمایهداری در گرایش به گسترش سرزمینی و نظامیگری قائل نبود، به نحو بسیار محدودی رفتار دولت را تابع کنترل انحصاری و مستقیم سرمایهداران میدانست و به طور بسیار مستقیمی صدور سرمایه را با تاریخ قدیمی امپریالیسم به منزلهی بسط حاکمیت از طریق فتوحات نظامی قلمروها گره میزد.
🔸 نکتهی کاملاً چشمگیر این است که بسیاری از پیشفرضهای زیربنایی نظریهی قدیمی هنوز راهنمای تحلیلها از امپریالیسم در زمان ما هستند. صادرات و جریانهای سرمایهای، اول از آلمان، بعد ژاپن، و اخیراً چین بارها بهعنوان چالشهایی برای هژمونی آمریکا بررسی شدهاند. و هنوز مداخلات نظامی ایالات متحد اغلب ادعاهای یک «منطق سرزمینی» امپراتوری در امتداد خطوط قدیمی و/یا تلاش برای جبران کاهش قدرت اقتصادی ایالات متحد تلقی میشود که رقابتجویی اقتصادی بینالمللی بازنمود آن است.
🔸 در واقع، آنچه روابط بین دولتهای سرمایهداری بزرگ را مشخص میکند ــ همانطور که واکنش آنها به بحران اقتصادی جهانی دههی 1970 نشان داد و دوباره در بحران فعلی تأیید میشود ــ حاکمیت موقت و گذرا در میان طبقات سرمایهدارشان نیست، نظیر آنچه کائوتسکی پیشبینی کرد ــ و مایهی خشم شدید لنین شد ــ که شاید پس از جنگ جهانی اول ظهور کند. برعکس، آنچه رخ داده ادغامی بسیار عمیقتر است. این ادغام با روندهای زیر مشخص میشود: ایجاد شبکههای بینالمللی تولید یکپارچه؛ محوریت دلار و اوراق قرضهی خزانهداری ایالات متحد (پیش و بعد از دورهی نرخهای شناور ارز) در تجارت بینالمللی و جریانهای سرمایهای، با وال استریت و اقمار آن در لندن بهعنوان مراکز مالی بینالمللی برجسته؛ و گسترش عمومی قوانین داخلی، تجاری و بینالمللی که بسیار مشابه خطمشی ایالات متحد هستند، اما مهمتر از همه برای تضمین این موضوع طراحی شدهاند که با سرمایهی خارجی همانند سرمایهی داخلی رفتار شود.
🔸 در حالی که این امر رقابت اقتصادی بین مراکز مختلف انباشت را از بین نمیبرد، اما تا حد زیادی منافع و ظرفیت عمل هر «بورژوازی ملی» را بهعنوان نیروی منسجم برای به چالشکشیدن امپراتوری غیررسمی آمریکا از بین میبرد، بهویژه به این دلیل که آنها آمریکا را ضامن نهایی منافع سرمایهداری در سطح جهانی میدانند. و در حالی که نقش امپریالیستی دولت آمریکا در سطح بینالمللی قطعاً نمایندگی منافع سرمایهدارانش را در خارج از کشور در بر میگیرد، «منافع ملی» ایالات متحد در قالب نگرانیهای اساسیتر در زمینهی گسترش و دفاع از سرمایهداری جهانی تعریف میشود...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3wS#امپریالیسم
#لئو_پانیچ #دلشاد_عبادی
#مارکسیسم@naghdبه ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf