🔥⚫️ به مناسبت یکمین سال جنگ امپریالیستی روسیه در اوکراین
🖌 #علی_رها
بخش سوم: #ضدانقلاب_پوتین
نوشتهی حاضر جای مناسبی برای تحلیل ماهیت نظام روسیه و روند حاکم بر آن در سه دهه ی گذشته نیست. این مبحث نیازمند کاوشی جداگانه است. کافی است بدانیم کل ثروتی که پیش از فروپاشی «شوروی»، دستکم در روی کاغذ، به مردم روسیه تعلق داشت، با قرضهای بانک مرکزی فدراسیون روسیه، به انحصار یک اولیگارشی واگذار شد که خودِ پوتین در راس آنهاست، در حالی که وضع طبقهی عظیم کارگر روسیه بهطور فرایندهای تضعیف شده است.
اختلاف طبقاتی در روسیه هیچگاه به اندازهی امروز نبوده است. توسل به ناسیونالیسم، نوستالژی عظمت از دسترفتهی کشور پهناور روسیه،
اعادهی حیثیت از استالین بهعنوان یگانه رهبری که قدرتیابی روسیه در جهان را احیا کرد، فقط و فقط یک هدف واحد را دنبال میکند: منحرف کردن مردم روسیه از فقر مادی، رکود اقتصادی به همراه افت درآمد ناخالص ملی – علیرغم درآمدهای هنگفت از تولید و فروش نفت و گاز.
آنچه پیشتر توسط «انقلاب قرمز» در گرجستان (۲۰۰۳) و «انقلاب نارنجی» در اوکراین (۲۰۰۴) و «انقلاب لاله» در قرقیزستان (۲۰۰۵) رخ داده بود، همگی بدون آنکه به یک انقلاب اجتماعی اعتلا پیدا کنند، دستکم منجر به سرنگونی دولتهای وقت گردیدند و تاثیر بسزایی در سمتگیری سیاستهای داخلی و خارجی آن کشورها داشتند.
روسیهی پوتین نیز طی ۲۰ سال گذشته با جنبشهای اجتماعی متعددی در درون مرزهای خود مواجه بوده است. پس از یک دورهی کوتاه گشایش فضای باز برای بیان آزادانهی اعتراضات جمعی، به مرور فضای عمومی، به ویژه پس از به قدرت رسیدن پوتین، تنگتر گردید. پوتین احزاب مخالف را غیرقانونی کرد و رهبران اپوزیسیون را یکی پس از دیگری یا سر به نیست، و یا زندانی و تبعید کرد. پوتین علیه «خائنین داخلی» و «عوامل خارجی» قوانین سنگینی وضع کرد تا نهادهای غیر دولتی را سرکوب کند و از شکلگیری اعتراضات عمومی جلوگیری کند. او با تمرکز قدرت در دست خود، تغییر قانون اساسی و تبدیل قوهی قضائیه به نهادی وابسته و فرمانبردار، یک نظام اقتدارگرای پلیسی-امنیتی ایجاد کرد.
او همچنین در سال ۲۰۱۴ در مسکو کنفرانسی پیرامون «امنیت بینالمللی» برگزار کرد. شرکتکنندگان این کنفرانس علاوه بر وزیر دفاع روسیه، از جمله شامل وزیر دفاع ایران، و روسای دفاع سوریه و برمه بودند. نتیجهی بلافصل این کنفرانس، عملیاتی کردن دخالت همهجانبهی نظامی روسیه برای دخالت نظامی در سوریه بود. بمباران هوایی ماریوپل و مسطح کردن کل یک شهر، یادآور فجایع روسیه در حلب، ادلیب و سایرشهرهای سوریه است.
بنابراین پوتین هم از درون و هم از بیرون توسط جنبشهای تودهای کشورهای همسایه شدیدا احساس خطر میکند. تجاوز نظامی به گرجستان پس از «انقلاب قرمز» و سپس تصرف نظامی کریمه و حمایت نظامی از جداییطلبان شرق اوکراین پس از «جنبش میدان» (۲۰۱۴)، و دخالت نظامی در قزاقستان، همگی واکنشهایی ضدانقلابی علیه جنبشهای نوین اجتماعی بودند. این حقیقتی است که ناتو به سرکردگی آمریکا، در هر نقطه از جهان، مثل ایران، تلاش میکند که در مقابل معاندین خود، در هر جنبشی نفوذ کند و آن را بهسوی خود هدایت کند و یا دستکم از آن جنبش بهعنوان اهرم فشار بهرهبرداری نماید. اما همانطور که در
خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» شاهد بودهایم، ترفند وابستگی جنبشهای اعتراضی به توطئههای یک قدرت خارجی، صرفا برای بیاعتبار کردن جنبش و بهانهای برای سرکوب آن است.
اما با وجود از بین رفتن فزایندهی آزادیهای دموکراتیک، خفه کردن و انحلال سازمانها و رسانههای منتقد، ترور مخالفین و غیرقانونی کردن هر نظری که مخالف تجلیل از پیروزی ارتش سرخ، به رهبری استالین، در جنگ دوم جهانی باشد،
حربهی ایدئولوژیک ناسیونالیسم افراطی روسیه تاکنون تا حدی موفق بوده است. اما همانطور که شاهد بودهایم، شور و شعف مقطعی و اولیه، پس از بمباران شهرها، حمله به مراکز درمانی و حتی مدارس، کشتار و آوارگی شهروندانی که با آنها خویشاوندی نزدیک دارند، و نیز بازگشت جسدهای سربازانی که اکثرا از اقوام غیر روس هستند، بهطور فزایندهای از حمایت داخلی از جنگ کاسته است.
#ادامه ⇩ ⇩♦️