📚🚨 #گروندریسه پس از #سرمایه
▫️ یا چگونه مارکس را برعکس بازخوانی کنیم
🖌نوشتهی:
ریکاردو بلوفیورهترجمهی: حسن مرتضوی
۶ اوت ۲۰۲۲
💢گروندریسه متنی است شالودهریز، نخستین متنی که بهواقع در شکلی مکتوب نشانههای تکوین سرمایه را در خود دارد؛ همهنگام متنی است در حال گذار، در سفری طولانی که با دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴ آغاز میشود. دستنوشتهی عظیم گروندریسه را باید همانطور که هست در نظر گرفت: یادداشتبرداری فکری شوریدهوار و صمیمانه. مارکس تلاش کرد تا برخی از مشکلات و مقولهها را در این صفحات «رفع» کند. او این کار را برای نخستین بار در ارائهی نظاممند جنینی از نظریهی ارزش و سرمایه انجام داد. در این حرکت است که او برای خود معیارها و چارچوب مشکلش را روشن میکند.
💢دستنوشتهی گروندریسه با توجه به این موضوع ناگزیر متنی است پرابهام. این ابهامها باعث قرائتهای متضاد از آن شده است که یک سوی آن سوبژکتیویسم افراطی است و سوی دیگرش ابژکتیویسم افراطی. علاوه بر این، باید توجه داشته باشیم که آنها قرائتهای نویسندگانی بودند که خود را نه تنها در رابطهای مثبت، بلکه در تداومی عمیق با گروندریسه نیز میدیدند.
💢آنچه در اینجا پیشنهاد میکنم، نتیجهی بازخوانی مستمر و کامل کل اثر است، با مجموعهای از شهودها که میکوشم در آثار متوالی تأییدشان کنم. در اینجا، میخواهم نوعی دستور کار ترسیم کنم که براساس تزی اصلی بیان شده که در اصل چنین است: مارکس را باید « رو به عقب» خواند. به عبارت دیگر، بدون ایجاد انحرافهای غیرقابل قبولی که اساساً نه تنها به نص مارکس بلکه مهمتر به روح نظریهی مارکس وفادار نیستند، گروندریسه را میتوان و باید تا حدی به این اعتبار ارزشگذاری کرد که همچون پیشزمینهی سرمایه خوانده شود. گروندریسه را نباید در توالی معکوس خواند که به نوعی تحمیل شده و از نظر تاریخی مورد تأیید است، یعنی اینکه گروندریسه را «قبل از» سرمایه خواند که دیر یا زود به تقابلقراردادن گروندریسه «در برابر» سرمایه میانجامد. چنین قرائتی بلافاصله پس از انتشار این اثر در غرب، در اواخر دههی ۱۹۶۰ و آغاز دههی ۱۹۷۰ سکهی رایج شد، دورهای که با فراموشی خاصی دنبال شده است.
💢هدفم از این بازخوانی کمک به روشکردن خاستگاههای کلیشههای بدیل گروندریسه است که قبلاً ذکر کردم، یعنی سوبژکتیویسم افراطی و ابژکتیویسم افراطی. در درون این قرائتهای مرسوم از گروندریسه است که میتوانیم آن «فلسفهی تاریخ» اصیلی را که کارگرگرایی اولیه برساخته بود و ماسیمیلیانو تومبا در تعدادی از متون بهشدت آن را مورد انتقاد قرار داد، جای دهیم. من در این مورد بهویژه به کارگرگرایی «نظری»، با ویژگیهای ایدهآلیستی، «فعلیّتگرایانه» و غیرعقلانی، همانند آثار ترونتی و نگری، ارجاع میدهم تا به کارگرگرایی اولیه در کلیت آن که تجربهای است بسیار غنیتر از آن چیزی که جریان مبتذل کنونی به رسمیت میشناسد. و با این حال، مسلم است که این کارگرگرایی «ایدئولوژیک» و «غیرعقلانی» در نهایت به آنجا رسید که در گروندریسه نقطه دسترسی ممتاز، اگر نگوییم انحصاری، به مارکس را دید. این قرائت اشتباهی بود، هرچند که بیدلیل و نسنجیده نبود. بنابراین، هدفم برجستهکردن جنبههایی است که این خوانش میتواند برای مشروعیت خود به آن متوسل شود. در نتیجهگیری میکوشم دربارهی «فعلیّت» و «کاربرد» بالقوه «شایسته»ی گروندریسه در زمان کنونی چیزی بگویم.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-34D#گروندریسه #ریکاردو_بلوفیوره#حسن_مرتضوی #سرمایه@naghdبه ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf