🚩🔴⚫️ تغییر #روش_سرکوب یا #نفی_سرکوب؟
خروجی تصویر گل و شیرینی یک گزارهی انحرافی خواهد بود که گویی اصل تذکر برای حجاب بدون خشونت درست است. همان نگاه پدرسرورانه از بالا که بیحجاب را «مجرم نادان» مینامد و او را نیازمند ارشاد.
این تصویر فریب است، هیچ آشتی در میان نیست، چون آشتی از رسمیت و
«شناسایی» نفی موضوع (حجاب) میآید و شناسایی نفی موضوع، پذیرفتنِ نفیِ نفی شهروند بهمثابه آنچه که هست و بر مبنای کیفیتهای ویژهاش آنچه که میخواهد باشد.
در این فریبکاری، دو روش «سرکوب» قرار دارد: یکی همان چماق و لگد و وَن، و دیگری با چماق شیرینی و لبخند.
ظاهرا هر دو کیفیتهای متفاوتی را نشان میدهد که زشتی دومی، به میزان زشتی اولی نیست، در صورتیکه
هر دو روش، سرکوبگری است؛ چون هر دو، دخالت در سلب اختیار آزادی اساسی و تعرض به حوزهی خصوصی و عمومی شهروندی، چنان رقتانگیز که هم لبخند، و هم سرکوبگری پلیس «مهربان»، نمیتوانند از بلاهت چنین حماقتی بکاهند.
اما ضرورت دارد که تاکید شود؛ اساس بحرانهای متداخل اجتماعی را نمیتوان به حجاب یا بیحجابی فروکاست. مسأله اصلی که حتی در
مناسبات بورژوایی از نخستین وجوه پذیرفته شده است؛ «آزادی شهروند بهعنوان مالک و صاحب عرصهی عمومی»، «آزادی پوشش»، «سبک زندگی» و نظایر آن تنها یکی از وجوهِ «آزادی شهروند» است که دیگر در جوامع مدرن هیچگونه موضوعیتی را برنمیانگیزد. بنابراین تقلیل تمامیت بحران به صِرف بحران آزادی حجاب تنها دستمایهی جریانهای ارتجاعی و توجیه کلیت استبداد و سفیدنمایی آن میباشد. اما مسألهی اساسی اینجاست که
خویشتن بهمثابه انسان اجتماعی و طبقاتی، در مناسبات استبدادی و تحت استیلای دولت مستبد سرمایه نمیتواند شکوفا شود؛ چون درون این مناسبات نه تنها از اکثریت وسیع انسان اجتماعی سلب مالکیت شده، بلکه فراتر از آن، سلب حق انتخاب بر آزادی پوشش، حق اجتماع، اعتراض، انتخاب کردن و انتخاب شدن و ایجاد هرگونه تشکلیابی و سخن و بیان و قلم و فکر توسط استبداد حاکم به بهانهی حاکمیت دین انتزاعیِ برآمده از توحش دوران باستان از شهروند سلب حقوق نیز کرده است. با ایجاد این موانع در برابر امکان توسعهی انسانی، میگوید «اینها گوسفنداند و شایندهی چوب سخت چوپان هستند.»
اما جامعهای اگر به درک ضرورت آزادی رسیده و بخواهد آیندهی خود را بهوضوح تصویرسازی کند، باید نه تنها بهدنبال سلب مالکیت از سلب مالکیتکنندگان باشد، بلکه به الغای همهی حقوق سلبشدهی انسانی خود در گرفتن سرنوشت اختیار خویش به دست خویشتن نیز باشد. در نتیجه، آزادی پوشش تنها یک «حق» در کنار سایر حقوق است و لبخند حجاببان و پلیس مهربان، جای این حق را نمیگیرند و مهمتر از «حق حجاب»، این مسأله است که
منِ شهروند، باید در یک مساعی جمعی، برای ادارهی امور کشور هیچ راهی نداریم، یا بایستی مستقلاً
قدرت سیاسی و به تبع آن
قدرت اقتصادی را به دست بگیریم و
یا بهطور بردهوار مطیع قدرت دیگر طبقات باشیم.پس طبیعیست که «تغییرِ روش سرکوب»، جایگزینِ اعطای «حق طبیعی آزادی پوشش» نمیشود. هر چند بر این باور خواهیم ماند که با پلیس خوب یا بد، با اخم یا لبخند، بیگشت ارشاد یا با وَ
ن ارشاد، شهرهای ما رنگارنگ شده، شهرهای ما زیر پای زنانیست که تسلیم استبداد دین و خلفای سنگوارهشده نمیشوند.
#آزادی_درک_ضرورتhttps://t.me/kkfsf/34118به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf