🔺🔝چراکه قدرتهای جهانی منافع جنبش ما را نادیده گرفته و بر اساس نیازهای خودشان روابط خود را با ایران تنظیم میکنند».
اینک بر دوش ما است که موضعی نسبت به افقهای کلیتر و جهانی با تأکید بر استقلال و عدم وابستگی نسبت به قدرتهای خارجی اتخاذ کنیم، زیرا از جنبش اخیر بار دیگر آموختیم که خواه ناخواه مسئله ی ما فقط به قدرتهای داخلیِ ایران محدود نمیماند.
هرچند مفهوم استقلال تعریفی یک خطی و سرراست ندارد و رابطه ی بین ملتها در بستر تاریخ تغییر میکند، و در برهههایی مفهوم استقلال میتواند سویههای کارکردی یا تحقق مرحلهای داشته باشد، اما هرگز اولویت استقلال برای جنبش مردمی کاهش نمییابد. وقتی در تاریخ میخوانیم که با موافقت یا بدون موافقت شاه کودتا صورت میگرفت، و چه مصدق به دنبال ملی کردن نفت میرفت و چه به دنبال مذاکره بدون درخواست ملی کردن نفت بود، باز هم کودتا صورت میگرفت، دیگر نمیتوانیم حق تعیین سرنوشت مردم به دست خویش را در اولویت قرار نداده یا خودمان را فریب دهیم که تاریخ به عقب برنمیگردد.
فقط کف خیابان
★ از سوی دیگر، نباید به دام تئوری توطئه بیفتیم و هر اتفاق کوچک و بزرگی را به دستهای پنهان پشت پرده نسبت دهیم. چنین تصور نادرستی که پس از زخم عمیق ۲۸ مرداد در ذهنیت جمعی ما حک شده، هم با واقعیت ناهمخوان است، و هم نتیجهی هولناکی دارد که گویی خود مردم و کنش سیاسی آنها تاثیری در سیر حوادت ندارند. در واقع کودتای ۲۸ مرداد با اتکا به کنش سیاسی مردم قابل پیشگیری بود و اشتباه مهلک کابینهی مصدق در آن برهه تاریخی خالی کردن خیابانها از طرفداران و از دست دادن قدرتمندترین پشتیبانان خود، یعنی مردم حاضر در خیابان بود، که راه را برای کودتاچیان هموار کرد.
درصورت شکست حتی مردگان نیز در امان نخواهند بود ــ جبهه ملی یک سازمان سیاسی منسجم نبود و با اتکا به چند چهرهی قابل وثوق و مطرح کردن مطالبهی عمومی مثل ملی کردن نفت قوام یافت. در چنین شرایطی بدنهی اجتماعی مردم در برابر رویدادها با نوعی غفلت و سرگیجه مواجه شد، و در لحظهی سرنوشت ساز فاقد سرعت عمل و وحدت عملِ لازم بود. امروز نیز که مسئلهی جبههی متحد به یکی از اولویتهای نیروهای سیاسی تبدیل شده، باید نسبت به الزامات، امتیازات و محدودیتهای چنین فرایندی آگاه باشیم. پیامدهای چنین غفلتی میتواند جبرانناپذیر باشد. چنانکه پس از شکست مردم در کودتای ۲۸ مرداد، کنترل نفت که آن اندازه مبارزه بر سرش صورت گرفته بود از کف رفت؛ کثرت گرایی نتوانست در جامعهی معاصر ما ریشه بدواند؛ و از همه مهمتر اپوزیسیون (چه ملی و چه چپ) چنان در هم شکسته شد که تا مدتها امکان بازیابی نیروی خود را نداشت، و جنبش اسلامیِ بنیادگرا از دل همین خلأ ایجاد شده سر برآورد.
مشروعیتِ چکمهپوش
★جامعه ما در دههی منتهی به کودتا تجربهی نیمبندی از دموکراسی را آغاز کرده بود. اما پس از کودتا، دیگر مشروعیت حکومت به مشروعیت نظامی با اتکا به ارتش گره خورد. این وضعیت تا امروز تغییر نکرده و به رغم نمایشهای گوناگون از انتخابات، تنها مواجههی زمامداران امور با بحرانهای متعددِ مشروعیت، و مشکلات داخلی، استفاده از نیروی قهری و قدرتنماییِ دستگاههای امنیتی است که در وهلهی نهایی به نیروی نظامی اتکا دارد. هرچند تاریخ ما بعد از ۲۸ مرداد شاهد کودتای موفق دیگری نبوده و در دورهی پهلوی دوم ارتش به طور مستقل در ساختاری اقتصادی و سیاسی دخالت نداشت، اما نظامیگری دستکم ۷۰ سال در الگوی حاکمیتی ما ریشه دوانده و پشتوانه اصلی مشروعیتبخشی به حاکمیت را تشکیل داده که امروز بهنوبهی خود به نهادی چند وجهی و خودمختار بدل شده است. پیروزی مردم در نهایت یک پیروزی سیاسی است نه نظامی، اما بدون پاسخی برای نظامیگریِ ریشهدار در نهادهای سیاسی و اقتصادی به دشواری میتوان به دستاوردی پایدار برای مردم نایل شد.
هفتاد سال از این زخم دیرپای پر از درد میگذرد، و شاید فکر کنیم ۲۸ مرداد تمام معناهای خود را فرسوده است و هرآنچه باید از آن یاد گرفتهایم. اما اکنون که در آستانهی یک سالگی جنبش زن زندگی آزادی جا دارد به اندازهی دقیقهای هر کدام از خود بپرسیم «اگر در آن موقعیت قرار گرفته بودم، کجای این قصه قرار میگرفتم؟»، آیا به شناختی همه جانبه از موقعیت خود رسیدهایم، و سرعت عمل و وحدت عمل کافی برای مواجهه با نیروهای تاریک زمانه را داریم؟ امروز چه کاری باید انجام دهیم تا آینده ی ما را گذشتهی ما رقم نزده باشد؟ این زخم دیرپای هنوز کهنه نشده، چون هنوز جامعهی ما در مسیری که میتوانست قرار بگیرد، جای نگرفته، چون هنوز جنبش مردمی ما میتواند معناهای جدید و بیبدیلی خلق کند، و کنش امروز ما میتواند زخمهای گذشته را همچون مرحلهای ناگزیر از بلوغ تاریخی یک جامعه مرهم گذارد.
https://t.me/kkfsf/30994به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf